کلمه جو
صفحه اصلی

لالک

فارسی به انگلیسی

shoe


comb, shoe

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) پای افزار کفش .۲- گوشت سرخی که بر سر خروس باشد تاج خروس لالکا . ۳- تاج اکلیل : آخر ار چه عقل ماگم شد ولیک از روی حس سر زلالک باز میدانیم و پا از لالکا . ( سنائی مصف.۲۳ )

لغت نامه دهخدا

لالک. [ ل َ ] ( اِ ) کفش. ( برهان ). لالجة. ( معجم الادباء ج 1 ص 334 ). لالکه. ( معجم الادباء ج 3 ص 194 ). پای افزار. ( برهان ). لالکا. ( آنندراج ) :
دریغ از آن شرف وحشی و فضایل او
که عاشق است بر آن لاله روی لالک دوز.
سوزنی.
|| تاج خروس و آن گوشت سرخی است که بر سر خروس باشد. ( برهان ). لالکا. || مطلق تاج را نیز گویند که عربان اکلیل خوانند. ( برهان ) :
آخر ارچه عقل ما گم شد ولیک از روی حس
سر ز لالک باز میدانیم و پا از لالکا.
سنائی.

فرهنگ عمید

=لالکا

لالکا#NAME?



کلمات دیگر: