( صفت ) آنکه غم کسی یا چیزی خورد غمخور .
غم پرست
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غم پرست. [ غ َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) غمخوار. آنکه غم کسی یا چیزی را خورد :
روز و شب خوابم نمی آید بچشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع.
در شراب «اعظم » بامید خمار افتاده است.
روز و شب خوابم نمی آید بچشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع.
حافظ.
غم پرستان ترا با عیش و عشرت کار نیست در شراب «اعظم » بامید خمار افتاده است.
علیقلی خان اعظم ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
ویژگی آن که غم را دوست دارد.
کلمات دیگر: