گویند جایی است
قراریط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قراریط. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قیراط. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قیراط شود.
قراریط. [ ق َ ] ( ع اِ ) قاریط. دانه تمر هندی. ( منتهی الارب ). هسته تمر هندی. ( ناظم الاطباء ). حب تمر هندی. ( از اقرب الموارد ).
قراریط. [ ق َ ] ( اِخ ) گویند جایی است. ( امتاع الاسماع ج 1 ص 9 ). و کان بعد ذلک یرعی ( رسول اﷲ ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. ( امتاع الاسماء ).
قراریط. [ ق َ ] ( ع اِ ) قاریط. دانه تمر هندی. ( منتهی الارب ). هسته تمر هندی. ( ناظم الاطباء ). حب تمر هندی. ( از اقرب الموارد ).
قراریط. [ ق َ ] ( اِخ ) گویند جایی است. ( امتاع الاسماع ج 1 ص 9 ). و کان بعد ذلک یرعی ( رسول اﷲ ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. ( امتاع الاسماء ).
قراریط. [ ق َ ] (اِخ ) گویند جایی است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 9). و کان بعد ذلک یرعی (رسول اﷲ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. (امتاع الاسماء).
قراریط. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قیراط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قیراط شود.
قراریط. [ ق َ ] (ع اِ) قاریط. دانه ٔ تمر هندی . (منتهی الارب ). هسته ٔ تمر هندی . (ناظم الاطباء). حب تمر هندی . (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
= قیراط
قیراط#NAME?
کلمات دیگر: