grafter
رشوه خوار
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
ستیزه جو، ستیزه گر، ستیز گر، قاضی رشوه گیر، قلدور، دعوایی، اهل نزاع، رشوه خوار، ستیز جو
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه رشوه گیرد پاره ستان .
رشوت خور . مرتشی . رشوت خوار
رشوت خور . مرتشی . رشوت خوار
فرهنگ معین
( ~. خا ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) رشوه گیر، کسی که رشوه دریافت می کند.
لغت نامه دهخدا
رشوه خوار. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوا / خا ] ( نف مرکب ) رشوت خور. مرتشی. رشوت خوار. رشوه خور. رشوه گیر. رشوت گیر. ( از یادداشت مؤلف ). آنکه رشوه گیرد. پاره ستاننده. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوه و مترادفات کلمه شود.
فرهنگ عمید
کسی که رشوه می گیرد، رشوه خور، رشوه گیر.
پیشنهاد کاربران
ارتشا
نقدگیر
کلمات دیگر: