لاغرمیان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
آنکه دارای کمری باریک است : اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری . ( گلستان . چا. قر . ۱۶ )
لغت نامه دهخدا
لاغرمیان. [ غ َ ] ( ص مرکب ) باریک کمر. اَقَب. ( منتهی الارب ) :
به شب در باغ گوئی گل چراغ باغبانستی
ستاک نسترن گوئی بت لاغرمیانستی.
اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان نه گاو پرواری.
به شب در باغ گوئی گل چراغ باغبانستی
ستاک نسترن گوئی بت لاغرمیانستی.
فرخی.
اَهیف ؛ مرد لاغرمیان. جاریة مهفهفة؛ دختر لاغرمیان باریک شکم سبک روح. هُدّاءَة؛ اسب لاغرمیان. ( منتهی الارب ) : اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان نه گاو پرواری.
سعدی.
احتقاق ؛ باریک میان شدن اسب. هفهفة؛ باریک شکم و لاغرمیان و نازک تن گردیدن چندانکه به شاخ درخت ماند. ( منتهی الارب ).فرهنگ عمید
آن که دارای کمر باریک است، کمرباریک: اسب لاغر میان به کار آید / روز میدان نه گاو پرواری (سعدی: ۶۰ ).
کلمات دیگر: