کلمه جو
صفحه اصلی

غرما

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع غریم ۱ - وامدار بدهکاران ۲ - طلبکاران .
یا غرمانا یک بخش از چهار بخش در هم که یک دانگ و نیم است نصف درهم

لغت نامه دهخدا

غرما. [ غ ُ رَ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از غرماء. رجوع به غرماء شود.
- غرما کردن . رجوع به غرما کردن شود.


غرما. [ غ َ ] ( ع اِ ) لغتی در غَرمی ̍ و به معنی «اَما» است. ( منتهی الارب ). رجوع به غرمی شود.

غرما. [ غ َ ] ( اِ ) یا غرمانا، یک بخش از چهار بخش درهم که یک دانگ و نیم است. ( فرهنگ نظام ). ربع درهم. || نصف درهم. ( السنه ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). غراما. رجوع به غراما شود.

غرما. [ غ ُ رَ] ( ع ص ، اِ ) مأخوذ از غرماء. رجوع به غرماء شود.
- غرما کردن . رجوع به غرما کردن شود.

غرما. [ غ َ ] (اِ) یا غرمانا، یک بخش از چهار بخش درهم که یک دانگ و نیم است . (فرهنگ نظام ). ربع درهم . || نصف درهم . (السنه ٔ ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). غراما. رجوع به غراما شود.


غرما. [ غ َ ] (ع اِ) لغتی در غَرمی ̍ و به معنی «اَما» است . (منتهی الارب ). رجوع به غرمی شود.


فرهنگ عمید

= غریم
* غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته به وسیلۀ طلبکاران میان خود.

= غریم
⟨ غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته به‌وسیلۀ طلبکاران میان خود.


پیشنهاد کاربران


در اصطلاح حقوقی به معنی بستانکاران عنوان گردیده است و بیشتر به بستانکاران ورشکسته و مفلس اطلاق میگردد.

غرماء به ضم غین و فتح راء: بمعنی بستانکاران است وبیشتر در باب بستانکاران مفلس و ورشکسته استعمال میشود. ماده۵۰۶_۵۱۸_۵۱۹قانون تجارت
و احیانا در خصوص بستانکاران عادی و بدون حق تقدم و وثیقه بکار میرود.


کلمات دیگر: