shuttle
گردا
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) گردنده گردان دور زننده : بنگر بچشم خاطر و چشم سر ترکیب خویش و گنبد گردارا . ( ناصر خسرو ) ۲ - چوبی است مخروطی که کودکان بر آن ریسمان پیچند و از دست رها کنند تا در روی زمین بگردد باد بر .
لغت نامه دهخدا
گردا. [ گ َ ] ( نف ) گردان. ( برهان ) ( اوبهی ). گردنده. ( آنندراج ). مخفف گردان است. دَوّار. دورزننده :
کسی کز خدمتت دوری کند هیچ
بر او دشمن شده گردون گردا.
ناسوده و نامانده چرخ گردا.
ترکیب خویش و گنبد گردا را.
کسی کز خدمتت دوری کند هیچ
بر او دشمن شده گردون گردا.
عسجدی.
ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده و نامانده چرخ گردا.
ناصرخسرو.
بنگر به چشم خاطر و چشم سرترکیب خویش و گنبد گردا را.
ناصرخسرو.
|| ( اِ ) بادبدر، و آن چوبی باشد مخروطی که طفلان بر آن ریسمان پیچند و از دست رها کنند تا در زمین گردان شود. || حجت. ( برهان ).فرهنگ عمید
گردان، گردنده: بنگر به چشم خاطر و چشم سر / ترکیب خویش و گنبد گردا را (ناصرخسرو: ۱۶۷ ).
دانشنامه عمومی
گِردا، از نام های مؤنث است و ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گردا تارو
گردا کریستیان
گردا لاسویی
گردا ماوروس
گردا وگنر
گردا تارو
گردا کریستیان
گردا لاسویی
گردا ماوروس
گردا وگنر
wiki: گردا
واژه نامه بختیاریکا
( گَردا (گردو) ) دنیا دوار
کلمات دیگر: