( صفت ) آنکه پهلوانان را بر زمین زند و مغلوب کند پهلوان دلیر شجاع : عنان پیچ و گرد افکن و گرز دار چومن کس نبیند بگیتی سوار .
گردافکن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گردافکن. [ گ ُ اَ ک َ ] ( نف مرکب ) پهلوان زمین زننده. پهلوان. دلیر. شجاع مردافکن. گرداوژن :
منم گفت گردافکن و شیرگیر
کمند و کمان دارم و گرز و تیر.
ز دنبال هومان برانگیخت رخش.
چو من کس نبیند به گیتی سوار.
شاه گردافکن لشکرشکن دشمن مال.
بود اژدهاکش هژبرافکنی.
چو تیغ گیرد گردافکن است و خصم شکن.
منم گفت گردافکن و شیرگیر
کمند و کمان دارم و گرز و تیر.
فردوسی.
برآشفت گردافکن تاج بخش ز دنبال هومان برانگیخت رخش.
فردوسی.
عنان پیچ و گردافکن و گرزدارچو من کس نبیند به گیتی سوار.
فردوسی.
خسرو شیردل پیلتن دریادست شاه گردافکن لشکرشکن دشمن مال.
فرخی.
به پنجم پسر باز گردافکنی بود اژدهاکش هژبرافکنی.
اسدی.
چو جام گیرد بدره ده است و بنده نوازچو تیغ گیرد گردافکن است و خصم شکن.
سوزنی.
رجوع به گرداوژن شود.فرهنگ عمید
۱. کسی که پهلوانان را بر زمین بزند.
۲. [مجاز] شجاع، دلیر.
۲. [مجاز] شجاع، دلیر.
کلمات دیگر: