عمل کاردار ولایت
شغل کار دار ۱ - دارای شغل و کار بودن . ۲ - حکومت والیگری : [ بخدایی که کرد گردون را کلب. قدرت الهی خویش ] . [ که ندیدم ز کار داری عشق هیچ سودی مگر تباهی خویش ] . ( انوری ) ۳ - وکالت ماموریت . ۴ - شغل شارژدافر .
شغل کار دار ۱ - دارای شغل و کار بودن . ۲ - حکومت والیگری : [ بخدایی که کرد گردون را کلب. قدرت الهی خویش ] . [ که ندیدم ز کار داری عشق هیچ سودی مگر تباهی خویش ] . ( انوری ) ۳ - وکالت ماموریت . ۴ - شغل شارژدافر .