از امرای لشکر مغول است امیر ارغون پس از فرا گرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قا آن رفت .
قبان
فرهنگ فارسی
از امرای لشکر مغول است امیر ارغون پس از فرا گرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قا آن رفت .
لغت نامه دهخدا
قبان . [ ق َب ْ با ] (اِخ ) نام شهری است . (ناظم الاطباء). شهری است به آذربیجان . (منتهی الارب ). این شهر نزدیک تبریز است و میان تبریز و بیلقان واقع شده است . (معجم البلدان ). || شهری است از ارّان و از وی پنبه نیک خیزد. (حدود العالم ).
قبان. [ ق َب ْ با ] ( اِخ ) نام شهری است. ( ناظم الاطباء ). شهری است به آذربیجان. ( منتهی الارب ). این شهر نزدیک تبریز است و میان تبریز و بیلقان واقع شده است. ( معجم البلدان ). || شهری است از ارّان و از وی پنبه نیک خیزد. ( حدود العالم ).
قبان. [ ق َب ْ با ] ( اِخ ) ( کوهستان... ) در آذربایجان است و نزدیک نخجوان. سلطان جلال الدین در اثر حمله چنگیزخان مغول به سال 628 فرار کرد و به کوهستان قبان درآمد. ( جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 184 ). آب اردوباد از کوههای قبان خیزد و فضلابش در ارس رود. ( نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 89 ). آب آزاد که شهر کوچکی است از کوههای قبان خیزد و فضلابش در ارس ریزد. ( همان مأخذ ).
قبان. [ ] ( اِخ ) از امرای لشکر مغول است. امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. ( جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242 ).
قبان . [ ] (اِخ ) از امرای لشکر مغول است . امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242).
قبان . [ ق َب ْ با ] (اِخ ) (کوهستان ...) در آذربایجان است و نزدیک نخجوان . سلطان جلال الدین در اثر حمله ٔ چنگیزخان مغول به سال 628 فرار کرد و به کوهستان قبان درآمد. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 184). آب اردوباد از کوههای قبان خیزد و فضلابش در ارس رود. (نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 89). آب آزاد که شهر کوچکی است از کوههای قبان خیزد و فضلابش در ارس ریزد. (همان مأخذ).
قبان . [ ق َب ْ با ] (معرب ، اِ) کپان که ترازوی یک پله باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). قپان .رجوع به قپان شود. || (حمار...) یا (عیر...) جانورکی است که آن را خرخاکی گویند. (ناظم الاطباء). || نوعی است از ملخ . || گیاهی است . (منتهی الارب ). || (ص ) امین . گویند: فلان قبان علی فلان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
قپان#NAME?