مترادف حادی : حدی خوان، سرودخوان، شتربان، شترران
حادی
مترادف حادی : حدی خوان، سرودخوان، شتربان، شترران
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شدة الحزن
عربی به فارسی
وابسته به انکار خدا
مترادف و متضاد
شتربان، شترران
۱. حدیخوان، سرودخوان
۲. شتربان، شترران
تیزی، تلخی، زنندگی، حادی
حدیخوان، سرودخوان
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - رانند. شتر شترران شتربان . ۲ - حدی خون سرود گوی .
یک
یک
فرهنگ معین
[ ع . ] (ا ِ فا. ) شتر ران ، کسی که با خواندن شترها را می راند.
لغت نامه دهخدا
حادی . (ع ص ، اِ) یک (در مذکر) در ترکیب ، چون حادی عشر.
حادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
حادی. ( ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده. سائق. ساربان.
حادی. ( ع ص ، اِ ) یک ( در مذکر ) در ترکیب ، چون حادی عشر.
حادی. ( ع ص ، اِ ) یک ( در مذکر ) در ترکیب ، چون حادی عشر.
فرهنگ عمید
کسی که با خواندن آواز، شتران را می راند، حداخوان.
جدول کلمات
شتر ران ، شتر بان
کلمات دیگر: