مترادف ژنده پوش : پاره پوش، خرقه پوش، کهنه پوش
ژنده پوش
مترادف ژنده پوش : پاره پوش، خرقه پوش، کهنه پوش
فارسی به انگلیسی
ragged, tatterdemalion, threadbare, shabby, tattered, squalid, scroungy
ragged, shabby, squalid, tatterdemalion, tattered, threadbare
مترادف و متضاد
ژنده پوش، ژنده
ژنده پوش، ژنده
ژنده پوش، ادم کثیف و بی سر و پا
ژنده پوش
ژنده پوش، ادم ژنده پوش
ژنده پوش
ژنده پوش
ژنده پوش
ژنده پوش، رشته رشته
ژنده پوش
پارهپوش، خرقهپوش، کهنهپوش
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه لباس کهنه و فرسوده بر تن دارد کهنه پوش .
(ادبی) ویژگی کسیکه لباس ژنده میپوشد
فرهنگ معین
( ~. ) (ص فا. ) کهنه پوش .
لغت نامه دهخدا
ژنده پوش. [ ژَ / ژِ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) کهنه پوش. خرقه پوش. مُتَحشف :
ز فرمان سر آزاده و ژنده پوش
ز آواز بیغاره آسوده گوش .
بر فقر دست کش که عروسی است خوش لقا.
بنده گردی ژنده پوشی را بریو.
یکی را نباح سگ آمد به گوش.
بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش.
درمی یافت در سر راهی.
ز فرمان سر آزاده و ژنده پوش
ز آواز بیغاره آسوده گوش .
فردوسی.
با عقل پای کوب که پیری است ژنده پوش بر فقر دست کش که عروسی است خوش لقا.
خاقانی.
پس بگفتی تاکنون بودی خدیوبنده گردی ژنده پوشی را بریو.
مولوی.
ز ویرانه عارفی ژنده پوش یکی را نباح سگ آمد به گوش.
سعدی ( بوستان ).
چندان بمان که جامه ازرق کند قبول بخت جوانت از فلک پیر ژنده پوش.
حافظ.
قانعی ژنده پوش ناگاهی درمی یافت در سر راهی.
مکتبی.
فرهنگ عمید
۱. کسی که لباس کهنه و پاره بر تن داشته باشد، کهنه پوش.
۲. [قدیمی] خرقه پوش.
۲. [قدیمی] خرقه پوش.
پیشنهاد کاربران
کهنه پوش
( صفت ) [قدیمی] kohanjāme ۱. جامۀ کهنه و فرسوده. ۲. ژنده پوش.
نمدپاره پوش ؛ نمدپوش. ژنده پوش :
چو دید اردبیلی نمدپاره پوش
کمان در زه آورد وزه را به گوش.
سعدی.
چو دید اردبیلی نمدپاره پوش
کمان در زه آورد وزه را به گوش.
سعدی.
کهن جامه
کلمات دیگر: