مترادف حاره : گرم، سوزان، گرمسیری
برابر پارسی : سوزان، تفتان، گرم
equatorial, torrid, tropical, tropics
گرم، سوزان، گرمسیری
حاره . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
حاره . [ رَ ] (ع اِ) کلاته . (نصاب ) (مهذب الاسماء). || ده خرد. (مهذب الاسماء). ده خرد و آنکه خانه های آن یکجاباشد. || چهار دیوار. || محله .(به اصطلاح دمشقیان ). || محله ای که خانه های آن نزدیک یکدیگر باشد. (یاقوت به نقل از ازهری ). || کشت زار. (غیاث ) (شرح نصاب ). ج ، حارات .
حارة. [ رْرَ ] (ع ص ) نعت فاعلی ، تأنیث حارّ. || (اِ) خردل فارسی . || (ص ) ادویه ٔ حارّه ؛ دواهای گرم مزاج و غالباً از ادویه ٔ حارّ؛ ابازیر اراده کنند. || امراض حارة؛ بیماریهای گرم . || بلاد حارة؛ ممالک گرمسیر. || منطقه ٔ حاره ٔ؛ منطقه ٔ گرم .