breed, procreate
زاد و ولد کردن
فارسی به انگلیسی
to procreate
مترادف و متضاد
تکثیر کردن، ضرب کردن، زاد و ولد کردن
فرهنگ فارسی
کنایه از زائیدن فرزندان و بوجود آوردن اولاد بسیار
لغت نامه دهخدا
زاد و ولد کردن. [ دُ وَ ل َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از زائیدن فرزندان و بوجود آوردن اولاد بسیار.
کلمات دیگر: