کشتی، ذغال سنگ، ذغال گیری
ذغال سنگ
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
ذغال معدنی . حجر موسی .
لغت نامه دهخدا
ذغال سنگ. [ ذُ ل ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذغال معدنی . حجر موسی. حجاره قبر موسی. احجارالسود. ( الجماهر بیرونی ). و آن چوبهای متحجر تحت الارضی است. رجوع به احجارالسود شود. و جمیع اهل الصین و الخطا انّما فحمهم تراب عندهم منعقد کالطفل عندنا و لونه لون الطفل تأتی الفیلة بالأحمال فیقطعونه قطعا علی قدر قطع الفحم عندنا و یشعلون النار فیه فیقد کالفحم و هو اشد حرارة من الفحم و اذا صار رماداً عجنوه بالماء و یبسوه و طبخوا به ثانیة و لایزالون یفعلون به کذلک الی ان یتلاشی. ( ابن بطوطه ).
پیشنهاد کاربران
Coal
کلمات دیگر: