کبری
فارسی به انگلیسی
major(term)
فرهنگ اسم ها
معنی: بزرگ تر، لقب حضرت زینب ( س )، بزرگ، کبیر، ( اکبر، ( اَعلام ) لقب زینب کبری ( س ) دختر حضرت علی ( ع )، ( عربی ) ( مؤنث اکبر )، کبرا
(تلفظ: kobrā) (عربی) (مؤنث اکبر) ، بزرگ ، کبیر ، بزرگتر ، ← اکبر ؛ (در اعلام) لقب زینب کبری (س) دختر حضرت علی (ع) .
فرهنگ فارسی
منسوب به کبر لقب حفص بن عمر بن حلیم الکبری
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کبری . [ ک ُ را ] (اِخ ) (مخفف طامةالکبری ) لقب شیخ نجم الدین ابوالجناب احمدبن عمربن محمدبن عبداﷲ صوفی خیوه ای خوارزمی است و کبرویه یا کبراویه بدو منسوبند. رجوع به شیخ نجم الدین کبری شود.
ترا عطیه عمری چنانکه هیلاجش
کند کبیسه سالش عطای کبری را.
کبری. [ ک ُ را ] ( ع اِ ) یکی از دو مقدمه قیاس اقترانی است. هر قیاس ناچار از دو مقدمه است : مقدمه اول که آن را صغری می گویند و مقدمه دوم که کبرایش گویند، مثلا در: جهان متغیر است و هر متغیری حادث است ، جهان حادث است ؛ جمله هر متغیری حادث است کبرای قیاس است. آن مقدمه که محمول نتیجه در وی می افتد مقدمه کبری خوانند و محمول نتیجه را حد اکبر. ( اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 191 ). رجوع به فرهنگ علوم عقلی و رهبر خرد چ خیام سال 1313 ص 271 و نیز به قضیه و مقدمه شود.
کبری. [ ک ُ را ] ( اِخ ) ( مخفف طامةالکبری ) لقب شیخ نجم الدین ابوالجناب احمدبن عمربن محمدبن عبداﷲ صوفی خیوه ای خوارزمی است و کبرویه یا کبراویه بدو منسوبند. رجوع به شیخ نجم الدین کبری شود.
کبری. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کبر، لقب حفص بن عمربن حلیم الکبری. رجوع به انساب سمعانی شود.
کبری . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کبر، لقب حفص بن عمربن حلیم الکبری . رجوع به انساب سمعانی شود.
کبری . [ ک ُ را ] (ع اِ) یکی از دو مقدمه ٔ قیاس اقترانی است . هر قیاس ناچار از دو مقدمه است : مقدمه ٔ اول که آن را صغری می گویند و مقدمه ٔ دوم که کبرایش گویند، مثلا در: جهان متغیر است و هر متغیری حادث است ، جهان حادث است ؛ جمله ٔ هر متغیری حادث است کبرای قیاس است . آن مقدمه که محمول نتیجه در وی می افتد مقدمه ٔ کبری خوانند و محمول نتیجه را حد اکبر. (اساس الاقتباس چ مدرس رضوی ص 191). رجوع به فرهنگ علوم عقلی و رهبر خرد چ خیام سال 1313 ص 271 و نیز به قضیه و مقدمه شود.
ترا عطیه ٔ عمری چنانکه هیلاجش
کند کبیسه ٔ سالش عطای کبری را.
انوری .
رب العالمین در آن عرصه ٔ عظمی و انجمن کبری اول خطابی که با بندگان کند. (کشف الاسرار از فرهنگ فارسی معین ). || نامی از نامهای زنان . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از فاصله . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || نزد علمای عربیت بر قسمی از جمله اطلاق می شود. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
(در لغت، مؤنث اکبر به معنی بزرگ تر) در اصطلاح منطق، به آن مقدمۀ قیاس که حاوی محمول نتیجه است، گفته می شود. فی المثل در قیاسِ «سقراط انسان است/هر انسانی فانی است/سقراط فانی است»، قضیۀ «هر انسانی فانی است» کبری محسوب می شود. نیز ← صُغری
67010700