کلمه جو
صفحه اصلی

صادر کردن


برابر پارسی : برون فرستادن

فارسی به انگلیسی

emit, irradiate, to issue, to export

to issue, to export


emit, irradiate


فارسی به عربی

تصدیر

مترادف و متضاد

issue (فعل)
انتشار دادن، صادر شدن، فرستادن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن، رواج دادن

publish (فعل)
منتشر کردن، منتشر شدن، صادر کردن، چاپ کردن، منتشر ساختن، طبع ونشر کردن

export (فعل)
بیرون بردن، صادر کردن

send out (فعل)
خارج کردن، فرستادن، اعزام کردن، صادر کردن

فرهنگ فارسی

در اصطلاح بازرگانان محصول کشوری را بکشورهای دیگر فرستادن

لغت نامه دهخدا

صادر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در اصطلاح بازرگانان ، محصول کشوری را به کشورهای دیگر فرستادن. رجوع به صادرات شود. || انجام دادن تشریفات صدور شناسنامه ( سجل ) یا ورقه مالکیت و سند و امثال آن.

پیشنهاد کاربران

فرمایش کردن برابر صادر کردن

انتقال دادن


اکسپرت


کلمات دیگر: