کلمه جو
صفحه اصلی

شاخک

فارسی به انگلیسی

small horn or branch, antenna, feeler, palpus, tentacle, antler, horn, tooth

small horn or branch, antenna


feeler, horn, tooth


فارسی به عربی

هوائی

مترادف و متضاد

antenna (اسم)
انتن، شاخک، موج گیر

ramus (اسم)
شاخک، شاخ، قسمت بر امده و اطاله یافته

فرهنگ فارسی

( اسم ) شاخ کوچک .

لغت نامه دهخدا

شاخک. [ خ َ ] ( اِمصغر ) شاخ خرد. شاخچه. شعبه. || اکلیل الملک را گویند. ( شعوری ) ( آنندراج ). دارویی که ناخنک و بتازی اکلیل الملک گویند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شاخ کوچک.
۲. شاخۀ کوچک: در جلوات آمده ست بر سر گل عندلیب / در حرکات آمده ست شاخک شاهسپَرَم (منوچهری: ۷۰ ).

دانشنامه عمومی

شاخک یک جفت از اعضای بدن بندپایان است که برای حس کردن مورد استفاده قرار می گیرد.شاخک ها به یک یا دو بخش اول سر بندپا متصل می شود.شکل شاخک ها به طور گسترده ای متفاوت هستند، اما همیشه از یک یا چند بخش متصل به هم تشکیل شده اند.در حالیکه آنها معمولاً دستگاه حسی هستند ،طبیعت دقیق چیزی که آنها حس می کنند و نحوهٔ احساس آنها در همهٔ گروه ها یکسان نیست.این حس ممکن است گوناگون شامل حس لمس، حرکت هوا، گرما، ارتعاش (صدا) و بویژه بو یا مزه باشد. شاخک ها گاهی برای مقاصد دیگری اصلاح شده اند، مانند جفت گیری، پرورش فرزندان، شنا کردن، و حتی چنگ زدن به یک بستر. شاخک های لارو بندپایان با شاخک بندپایان بالغ متفاوت است.به عنوان مثال بسیاری از خرچنگ ها،اشکال لاروی قادر به شنا دارند که برای شنا از شاخک هایشان استفاده می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

شاخک (antenna)
در جانورشناسی، ضمیمه ای روی سر جانور. حشرات، صدپایان و هزارپایان هرکدام دارای یک زوج شاخک اند، اما در سخت پوستانی نظیر میگو، دو زوج شاخک وجود دارد. در حشرات، کارکرد شاخک ها مشابه حواس بویایی و لامسه است. شاخک ها اغلب دارای ساختارهای پیچیده و سطحی وسیع اند و توانایی ردیابی را افزایش می دهند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: šâx
طاری: šâxak
طامه ای: šâx
طرقی: šâx
کشه ای: šâx
نطنزی: šâx



کلمات دیگر: