مترادف خاتم : انگشتری، انگشتر، مهر، نگین، آخرین، بازپسین، نهایی ، خاتم کاری، ختم کننده | پایان، سرانجام، فرجام، عاقبت، ختم کننده، مهرکننده
متضاد خاتم : اولین، نخستین |
برابر پارسی : انگشتری، پایانی، نگین
finisher, the last
signet, seal, inlaid work, mosaic
inlaid, seal, signet
(تلفظ: xātam) (در صنایع دستی) نقوش و طرحهای تزیینی روی چوب ؛ (در قدیم) انگشتر ، مهر تایید، نگینِ انگشتر ؛ (در قدیم) (به مجاز) فرمان ، حکم و پایان .
پایان، سرانجام، فرجام، عاقبت
ختمکننده، مهرکننده
۱. انگشتری، انگشتر
۲. مهر، نگین
۳. آخرین، بازپسین، نهایی ≠ اولین، نخستین
۴. خاتمکاری
۵. ختمکننده
صفت ≠ اولین، نخستین
انگشتری، انگشتر
مهر، نگین ≠ خاتمکاری
آخرین، بازپسین، نهایی
اسم
۱. پایان، سرانجام، فرجام، عاقبت
۲. ختمکننده، مهرکننده
(تَ) [ ع . ] (اِ.)1 - انگشتری . 2 - مهر، نگین . ج . خواتم . 3 - آخری ، آخرین . 4 - اشیایی مثل قاب عکس ، جای قلم و مانند آن که بر روی آن با عاج ، استخوان ، فلز و چوب زینت کاری و نقش و نگار شده باشد.
(تِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) ختم کننده . 2 - (اِ.) پایان ، عاقبت .
خاتم . [ ت َ ] (اِخ ) آق اولی زاده احمد افندی از شعرای متأخر عثمانی است . در 1168 هَ . ق . درگذشت و دیوان مرتبی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
امیرمعزی .
سعدی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ادیب صابر.
سوزنی .
مجیرالدین بیلقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
مولوی .
سعدی .
سعدی (گلستان ).
سعدی .
سعدی .
حافظ.
حافظ.
نظامی .
سعدی .
نظامی .
۱. نقوش و طرحهای تزیینی که با ریزههای عاج، استخوان، چوب، و فلز پدید آورده باشند و برای زینتکاری و نقشونگار کردن قوطی، جعبه، قاب عکس، و سایر اشیای چوبی به کار میرود.
۲. [قدیمی] انگشتر؛ انگشتری.
۳. [قدیمی] نگین انگشتری.
۴. [قدیمی] مُهر.
۵. [قدیمی] پایان؛ عاقبت هرچیز.
۶. [قدیمی، مجاز] فرمان؛ حُکم.
ختمکننده؛ تمامکننده.
پایان