مترادف محمود : ستوده، ممدوح، ستایش شده ، نیک
متضاد محمود : نامحمود، ناستوده
[o.s] laudable
(تلفظ: mahmud) (عربی) از نامها و صفات خداوند ؛ (در قدیم) آن که یا آنچه ستایش شده است ، ستوده شده و مورد پسند ، نیک ، خوش ؛ (در اعلام) سیفالدوله محمود ، یکی از پادشاهان غزنوی .
ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده
۱. ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده
۲. نیک
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن زنگی از اتابکان شام (541 - 569 هَ . ق .) و رجوع به نورالدین محمودبن زنگی شود. (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 145).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سبکتکین . رجوع به محمود غزنوی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) تقی الدین . رجوع به تقی الدین محمود مظفر شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم مخالفت با عم خود سنجر را برافراشت ولی سنجر در ساوه او را شکست داد ومحمود به اصفهان گریخت و سنجر به همدان رفت و او رابخشود و دختر خود را به وساطت مادرش تاج الدین خاتون که جده ٔ محمود بود بدو داد و به حکومت عراق گماشت وامر کرد در جمیع بلاد نام او را به ولیعهدی یاد کنندو همه ٔ ممالک او را جز ری به او واگذاشت . محمود سلسله ٔ سلاجقه ٔ عراق را تشکیل داد و تا 525 هَ . ق . سلطنت کرد. (از تاریخ عمومی عباس اقبال آشتیانی ص 355).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (حکیم ...) ابن علی سمایی مروزی . از شاعران عهد سلجوقی است ودر نیمه ٔ دوم قرن ششم هجری میزیسته است . عوفی در لباب الالباب چهل وهفت بیت از اشعار او را از قطعه و رباعی آورده است . (لباب الالباب چ نفیسی صص 347 - 350).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن بابربن بایسنقربن شاهرخ بن تیمور. (امیر در خراسان 861 - 863 هَ . ق .). (طبقات سلاطین اسلام شجره ٔ ضمیمه ص 239).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن مبارزالدین محمدبن مظفر ملقب به قطب الدین . از امرای آل مظفر در اصفهان . (حدود 759 -776 هَ . ق .). (ترجمه از طبقات سلاطین اسلام ص 223).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن نصر کرمانی ، مکنی به ابوالقاسم معروف به تاج القراء برهان الدین . اوراست : لباب التأویل ، لباب التفاسیر و غیره . وی تا سال 500 هَ . ق . حیات داشته است . (از کشف الظنون ).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سیورغتمش . از خاندان اوگتای و از خانان اولوس جغتای حکمران ماوراءالنهر دست نشانده ٔ امیر تیمور (تا سال 800 هَ . ق .). امیر تیمور مدتی وزارت پدر وی داشته است . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 186 و 236).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن مسعودبن محمودبن سبکتکین غزنوی ، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به سیف الدوله ، پدرش او را به سال 469 هَ . ق . حکومت هندوستان داد، اما در 480 سلطان ابراهیم به پسر خود محمود بدگمان شده و او را به تهمت اینکه قصد پیوستن به ملکشاه سلجوقی را دارد ناگهان بگرفت و بزندان فرستاد و ندمای او را نیز بند کرد ازجمله شاعر معروف مسعودسعد به گناه همدستی با او گرفتار و محبوس گشت . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به غزنویان و تاریخ مفصل ایران عباس اقبال آشتیانی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوالحسن نیشابوری مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نجم الدین و بیان الحق او راست : ایجاز البیان فی معانی القرآن که به سال 553 هَ . ق . در خجند از آن فراغت یافته است و خلق الانسان و التذکرة والتبصرة. (یادداشت مرحوم دهخدا).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابوسعیدبن محمدبن جلال الدین ایرانشاه بن تیمور. نهمین از تیموریان در مازندران (از 864 هَ . ق . و در ماوراءالنهر از 899-900 هَ . ق .) (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 239).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابی توبه ٔ مروزی ملقب به نصیرالدین وزیر سنجر سلجوقی . رجوع به نصیرالدین محمودبن ... شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمد فارابی عمادالدین ابوالحسن متوفی به سال 609 هَ . ق . او راست : الاسئلةاللامعة و اللاجوبةالجامعة و خلاصةالمقامات و غیره . (از کشف الظنون ).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالسیدبن عثمان ، ملقب به ابوالمحامد و مکنی به جمال الدین بخارائی حصیری (546-637 هَ . ق .). در بخارا ریاست حنفی مذهبان به وی منتهی گردید. او راست : شرح جامع کبیر. الطریقة الحصریة فی الخلاف بین الشافعیة و الحنیفیة در فقه و غیره . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیزبن عمربن مزه ٔ بخارائی مرغینانی (از ماوراءالنهر)، مکنی به برهان الدین (551 هَ . ق . 616 هَ . ق .). ازبزرگان فقهای مذهب حنفی است و ابن کمال پاشا وی را ازمجتهدین فقها دانسته است و خاندان وی به علم و دانش شهرت داشته اند. او راست : ذخیرة الفتاوی و تتمة الفتاوی والواقعات و غیره . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد حموی همدانی فیومی ، ملقب به ابوالثناء و مکنی به نورالدین معروف به ابن خطیب الدهشة، قاضی فقیه ، دانشمند. متولد به سال 760هَ . ق . و متوفی به 834 هَ . ق . در حمات و اصل او از فیوم (مصر) است . او راست : التقریب فی علم الغریب . تهذیب المطالع و غیره . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1010).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن مسعودبن عبدالرحمان قونوی ملقب به ابوالثناء و مکنی به جمال الدین متوفی به 777 هَ . ق . از فقهای حنفیه و قاضی دمشق .او راست : بغیة الفتیة. المنتهی . القلائد شرح القصائدو تهذیب احکام القرآن . (از الاعلام زرکلی ج ص 1010).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن احمد عینی ، مکنی به بدرالدین متولد به سال 752 هَ . ق .متوفی به سال 855 هَ . ق . به قاهره . مورخ ، محدث ، قاضی حنفیه و متولی امور حسبی در قاهره . او راست : عمدةالقاری در شرح بخاری . شرح سنن ابوداود. عقد الجمان .تاریخ البدر. شرح الهدایة. طبقات الشعراء. رجال الطحاوی و طبقات الحنفیة. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1010).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن حسن عمری دمیاطی کاتب . متوفی به سال 553 هَ . ق . استاد قاضی فاضل . او راست دیوان شعر دردو مجلد. (از کشف الظنون ). رجوع به ابن فرعون شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن جریر ضبی اصفهانی مکنی به ابومضر و متوفی به سال 507 هَ . ق . وی نخستین کس بود که مذهب کلامی معتزله را در خوارزم رواج داد. در صرف و نحو و لغت عرب استاد زمان خود بود مدتی در خوارزم اقامت داشت و مردان بزرگی مانند زمخشری نزد وی تلمذ نمودند. وفات او به مرو بود و کتاب زادالراکب دراخبار و ادب از اوست . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1011).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حسین افضلی . رجوع به صادقی گیلانی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حسین رکن سنجاری ، ملقب به ابوالقاسم و متوفی به سال 640 هَ . ق . او راست : نشرالمثل السائر و طی الفلک الدائر. (از کشف الظنون ).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حسین معروف به کشاجم و مکنی به ابوالفتح . رجوع به ابوالفتح ... و نیز رجوع به کشاجم شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الحسینی آلوسی متولد به سال 1217 هَ . ق . و متوفی به سال 1270 هَ . ق . به بغداد، ملقب به شهاب الدین و مکنی به ابوالثناء، مفسر، محدث ، ادیب ، اصلاح طلب ، سلفی المذهب ، و مفتی حنفیها در بغداد. او راست : روح المعانی ، تفسیر القرآن ، نشوة الشمول فی السفر الی اسلامبول ، الخریدة الغیبیة. الاجوبة العراقیه عن الاسئله الایرانیة و غیره .آلوسی نسبت است به جزیره ای در وسط نهر فرات در پنج مرحله به بغداد مانده . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1016).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن احمدبن محمد، مکنی به ابوالثناء و ملقب به شمس الدین اصفهانی فیلسوف متولد به سال 674 هَ . ق . به اصفهان و متوفی به 749 هَ .ق در قاهره . وی به دمشق و سپس به قاهره رفت و در قرافه ٔ اسکندریه خانقاهی برای وی بر پا کردند و همانجا بود و سرانجام به طاعون در قاهره درگذشت . او راست : تفسیر قرآن . تشیید القواعد. شرح فصول نسفی و غیره . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1015).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان لامعی . او راست : منظومه ٔ گوی و چوگان . فرهادنامه به ترکی که به صله ٔ آن قریه ای گرفته است ، عبرت نما به ترکی ، هفت پیکر ناتمام . شرف الانسان به ترکی . مفتاح الجنات فی خواص السور والاَّیات به ترکی و ترجمه ٔ ترکی سلامان و ابسال جامی . وفات او را 938 یا 940 هَ . ق . نوشته اند.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی ابی طالب بن عبداﷲبن ابی الرجاء اصفهانی . رجوع به ابوطالب خلافی ... شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی المرشدی کرمانی متخلص به خواجو. رجوع به خواجو کرمانی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن خوارزمی زمخشری ملقب ، به جاراﷲ و معروف به فخر خوارزم صاحب کتاب لغت عربی به فارسی . مقدمة الادب و تفسیر کشاف و کتب دیگر . رجوع به جاراﷲ و رجوع به زمخشری شود.
سوزنی .
محمود. [ م َ ] (اِخ ) تارابی . رجوع به تارابی شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) جانی بیک . دهمین از خانان سیراردو، شعبه ٔگوگ اردو یا خانان دشت قبچاق غربی . (741- 758 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 205).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن فرج نیشابوری . در زمان متوکل عباسی در شهرسامراء ادعای پیغمبری کرد و گفت که ذوالقرنین است وکتابی به نام القرآن نوشت و مدعی آن شد که بوسیله ٔ جبرئیل بر وی نازل شده است . بیست و هفت نفر از او پیروی کردند و چون خبر وی به بغداد رسید به دستور خلیفه دستگیر و مضروب گردید. و به بغداد برده شد اما بر اثر مضروب شدن درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1018).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن مسعود ضیاءالدین بن مصلح شیرازی ، ملقب به قطب الدین و معروف به ملاقطب . او راست کتاب درة التاج . رجوع به قطب الدین و عمادالدین محمود شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه سلجوقی وی به دستیاری مادرش ترکان در اصفهان به تخت نشست اما برادرش برکیارق اصفهان را محاصره کرد و ترکان خاتون با دادن مبلغی او را منصرف کرد. محمود در سال 488 هَ . ق . به بیماری آبله درگذشت و برکیارق رسماً جانشین او شد.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن هدایت اﷲ نطنزی . از مورخین وشعرای دوره ٔ صفویه و معاصر شاه طهماسب اول و شاه عباس کبیر است . او راست : دیوان غزل به نام مجازیه و دیوان دیگر غایة المجاز. دیوان قصاید و مدایح ائمه ٔ اطهار. دیوان حاصل الحیات . دیوان اشعار به نام اضطراریه در مدح سلاطین و اعیان . دیوان برائت العلم . تاریخی نیز که از وفات شاه طهماسب اول تا 1007 هَ . ق . است دارد و این کتاب را در موقعی که شصت سال از عمر او گذشته بود نوشته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمد (محمود) بن منصور قاضی زنجی (ربنجنی ) سنجری (سجزی ). مؤلف کتاب مهذب الاسماء فی مرتب الحروف والاشیاء در لغت عربی به فارسی در بیست وهشت باب و هر باب نیز خودبه سه باب (مفتوح و مضموم و مکسور) تقسیم گردیده است و در تدوین آن از السامی فی الاسامی ، کتاب الاسامی ودستوراللغه ٔ نطنزی استفاده کرده و بنابراین تألیف آن از نیمه ٔ دوم قرن ششم ببعد باید باشد. نسخه هایی از این کتاب در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار و سه نسخه در کتابخانه ٔ لغت نامه ٔ دهخدا موجود است . رجوع به فهرست مدرسه ٔ عالی سپهسالار (ج 2 صص 294 - 297) شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ارسلان خان ثالث بن سلیمان و از امرای ایلک خانیه ٔ ترکستان غربی است . (پس از 495 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 122).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) الصالح . چهاردهمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین (769 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 151).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) سامی پاشا فرزند حسن بیگ بارودی مصری ، متولد به سال 1255 هَ . ق . و متوفی به سال 1322 هَ . ق . به مصر. شاعر معروف و معاصر عرب و نخستین کس است که شعر عربی را از انحطاط به دوران شکوفائی وتجدد کشانید. وی یکی از فرماندهان ارتش مصر بود و در آستانه فارسی و ترکی را آموخت و بدان دو شعر سرود. او راست دیوان شعر و مختارات البارودی . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1013).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) سلطانشاه بن ایل ارسلان ، ملقب به جلال الدین . پنجمین از سلسله ٔ خوارزمشاهیان . (از رجب 567 تا ربیعالاخر 568)، متوفی در 589 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 161) (تاریخ عمومی اقبال ص 396).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) شکری بن عبداﷲبن شهاب الدین محمود آلوسی حسینی ، مکنی به ابوالمعالی ، متولد به سال 1273 هَ . ق . و متوفی به سال 1342 هَ . ق . در بغداد. مورخ ، ادیب و مؤلف کتابهای بسیار. (در حدود 52 کتاب و رساله نوشته است ). وی به تدریس و نشر علوم می پرداخت . از جمله آثار اوست : بلوغ الارب فی اصول العرب . تاریخ بغداد. اخبار بغداد. مساجد بغداد. غایة الامانی فی الرد علی النبهانی و غیره . (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1014).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) شهاب الدین چهارمین از اتابکان آل بوری دمشق . (529- 533 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 143).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) غازان خان . رجوع به غازان خان محمود شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) قاری . نظام الدین . رجوع به نظام الدین قاری شود.
محمود. [ م َ ] (اِخ ) مظفر ثالث . پنجمین از ایوبیان حماة (683 - 698 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 69).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) مغیث الدین . اولین از سلاجقه ٔ عراق و کردستان . (511- 525 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 136).
محمود. [ م َ ] (اِخ ) ناصرالدین سلجوقی . رجوع به محمودبن ملکشاه سلجوقی شود.
مورد حمد و ستایش واقع شده