کلمه جو
صفحه اصلی

تا کردن


مترادف تا کردن : تا زدن، خم کردن، رفتار کردن، عمل کردن، تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن

فارسی به انگلیسی

collapse, fold, ply


collapse, fold, ply, to fold, [fig.] to get on, to put up, to agree

to fold, [fig.] to get on, to put up, to agree


فارسی به عربی

طية


طیة
ضعف , مقدمة عربة المدفع

مترادف و متضاد

۱. تا زدن، خم کردن
۲. رفتار کردن، عمل کردن
۳. تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن


تا زدن، خم کردن


رفتار کردن، عمل کردن


تفاهم کردن، مصالحه کردن، کنار آمدن، سازگاری نشان دادن


fold (فعل)
بهم امیختن، پیچیدن، تابیدن، در اغل کردن، جا کردن، تا کردن، بشکست خود اعتراف کردن، تاه کردن، تاه زدن، تاه خوردن، بکسب یا شغل پایان دادن

limber (فعل)
خم کردن، خمیده کردن، تا کردن، تمرین نرمش کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر )عمل کردنرفتار کردن: (( با هر کسی یک طور باید تا کرد. ) ) یا خوب تا کردن . خوب رفتار کردن با کسی .
دولا کردن خمانیدن ٠

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) رفتار کردن .

لغت نامه دهخدا

تا کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دولا کردن. خمانیدن. دوتو یا چندتو کردن. خم کردن. مایل کردن. تاکردن جامه ، قالی ، لحاف و جز آن ؛ به چندلا کردن آن : جامه ها را تا کرد. از بسیاری ورم ، زانوها رانمیتوانم تا کرد. رجوع به «تا» شود. || رفتار. سلوک. معامله : خوب تا کردن با کسی یا بد تا کردن با کسی ؛ با او حسن معامله یا سوء معامله داشتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تا کردن به برگرداندن و روی هم قرار دادن لباس و مانند آن گفته می شود. از آن به مناسبت در باب صلاة یاد شده است.
تا کردن لباس مستحب است.


پیشنهاد کاربران

تا کردن : تعیین قیمت کردن ( گویش جهرمی )

دو معنی دارد یکی به معنی تا کردن چیزی مثل لباس یکی به معنی و استعاره از رفتار کردن مثلا می گویند فلانی با فلانی خوب تا کرد یا بد تا کرد یعنی خوب رفتار کرد یا بد رفتار کرد.


کلمات دیگر: