کلمه جو
صفحه اصلی

محمدرضا

فرهنگ اسم ها

اسم: محمدرضا (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mohammad rezā) (فارسی: محمّدرضا) (انگلیسی: mohammad-reza)
معنی: ترکیبی از دو اسم محمد و رضا ( ستوده و خشنود )، از نام های مرکب، محمّد و رضا، محمد و رضا، مرکب از دو نام محمد و رضا، کسی که حضرت رسول اکرم محمد صلی الله علیه وآله از او راضی است

(تلفظ: mohammad rezā) از نام‌های مرکب ، ← محمد و رضا .


لغت نامه دهخدا

محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) (سید...) شبر از علمای قرن سیزدهم هجری . او راست تفسیری بر قرآن کریم . وی به سال 1230 هَ . ق . در کاظمین درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. (از ریحانة الادب ).


محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) حاج میرزا محمدرضا مستوفی سبزواری فرزند محمد ابراهیم . در ابتدا لقبش مستشارالتولیه بود و بعد در سال 1284 هَ . ق . لقبش به لقب مستشارالملکی تبدیل یافت . ترقی میرزا محمدرضا از سال 1273 هَ . ق . شروع گردید به این معنی که در این سال استیفاء و سررشته داری کل مالیات خراسان به او محول و در سال 1276 هَ . ق . رسماً به سمت ریاست دفتر خراسان منصوب شد. در سال 1286 هَ . ق . که حمزه میرزا حشمت الدوله برای بار سوم حکمران خراسان شد مستشارالملک به وزارت و پیشکاری (معاونت ) او برقرار گردید. در سال 1301 هَ . ق . که میرزا عبدالوهاخان آصف الدوله شیرازی به سمت استانداری خراسان و تولیت آستان قدس رضوی تعیین شد چون نظر خوبی با مؤتمن السلطنه نداشت میرزا شفیعخان گرگانی را با لقب مستشارالملکی به سمت وزارت خراسان به همراه خود برد و مؤتمن السلطنه از کار برکنار شده به تهران آمد. پس از چندی اقامت در تهران صحبت صدارتش در میان بود رقبای وی برای اینکه به او لطمه وارد آورند شهرت دادند که برادر بزرگش میرزا علیرضا به تبلیغ ملاحسین بشرویه ای و خودش بنابر تبلیغ ملامحمدصادق مقدس خراسانی بابی شده و جزو پیروان سیدعلی محمدباب گردیده است به این مناسبت قدری در انظار مطرود و منفور بود و این موضوع او را خیلی عقب انداخت و جز اتهام چیز دیگری نبود. سرانجام در ضمن عضویت داشتن در دارالشواری کبری دولتی به حکومت کاشان انتخاب شد. در سال 1303 هَ . ق . از طرف شاه به خطاب جنابی نائل گردید. در اواسط ذیقعده ٔ سال 1304 هَ . ق . که محمدتقی میرزا رکن الدوله برادر صلبی ناصرالدینشاه برای بار چهارم والی خراسان و متولی آستان قدس رضوی شد مؤتمن السلطنه نیز بجای میرزا شفیع مستشارالملک به سمت پیشکاری منصوب و با او به خراسان رفت و پیشکاری این بار وی تا سال 1308 هَ . ق . به طول انجامید و در این سال در ماه ربیعالثانی درگذشت و در حرم امام رضا(ع ) در مقبره ٔ خاصه ٔ خویش در قسمتی که به دارالسیادة معروف است به خاک سپرده شد. (از تاریخ رجال ایران ).


محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) محمدرضاخان شیرازی قوام الملک سوم پسر میرزا علی محمدخان قوام الملک دوم . در سال 1268 هَ . ق . در شیراز متولد و در سال 1288هَ . ق . به سمت کلانتری و بیگلربیگی فارس تعین شد و در سال 1301 هَ . ق . پس از درگذشت پدرش ملقب به قوام الملک شد و در ماه صفر 1325 هَ . ق . در خانه ٔ شخصی خود به ضرب گلوله ٔ نعمةاﷲ نوکر معتمد دیوان در سن 57سالگی به قتل رسید. مردی نسبةً باسواد و با تعین ولی جاه طلب و متکبر بوده ، با حسینقلی خان مافی نظام السلطنه والی فارس زد و خوردهای خونین کرد و از محمدتقی میرزا رکن الدوله برادر ناصرالدینشاه چوب خورد و یک سال در تهران در حال تبعید و سرگردانی بسر برده است ، سرانجام به امین السلطان پناه میبرد و او پشتیبان وی میشود و از او نگهداری میکند. (از تاریخ رجال ایران ).


محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ](اِخ ) محمدمیرزا متخلص به افسر پسر سیزدهم فتحعلیشاه قاجار. به سال 1211 هَ . ق . متولد و در سال 1277 هَ . ق . درگذشت . در سال 1234 هَ . ق . که خسروخان گرجی حاکم گیلان بود گیلانیان از وی شکایت کردند و حکومت محمدرضامیرزا را از دولت درخواست نمودند، خسروخان از حکومت گیلان معزول و محمدرضامیرزا بجای وی منصوب گردید. چون محمدرضامیرزا به صوفیه و دراویش نعمت اللهی گرویده بود و در مدت حکومت خود در گیلان جمعی از این طائفه دور او را گرفته بودند از این بابت برای فتحعلیشاه توهماتی روی داد و به دستور فتحعلیشاه شاهزاده و اطرافیانش احضار شدند و در لوشان به نزد شاه رسیدند.شاه بعضی از آنان را تنبیه و بعد فاضل خان گروسی جارچی باشی را مأمور نمود که به همدان رفته حاج جعفر کبودراهنگی مجذوبعلی شاه را که مرشد شاهزاده بود ده هزارتومان مصادر نمایند و ضمناً عبداﷲخان امین الدوله نیزبرای رسیدگی و تفریغ محاسبات گیلان مأمور رشت شد.


محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] ( اِخ ) ( سید... ) شبر از علمای قرن سیزدهم هجری. او راست تفسیری بر قرآن کریم. وی به سال 1230 هَ. ق. در کاظمین درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. ( از ریحانة الادب ).

محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] ( اِخ ) حاج میرزا محمدرضا مستوفی سبزواری فرزند محمد ابراهیم. در ابتدا لقبش مستشارالتولیه بود و بعد در سال 1284 هَ. ق. لقبش به لقب مستشارالملکی تبدیل یافت. ترقی میرزا محمدرضا از سال 1273 هَ. ق. شروع گردید به این معنی که در این سال استیفاء و سررشته داری کل مالیات خراسان به او محول و در سال 1276 هَ. ق. رسماً به سمت ریاست دفتر خراسان منصوب شد. در سال 1286 هَ. ق. که حمزه میرزا حشمت الدوله برای بار سوم حکمران خراسان شد مستشارالملک به وزارت و پیشکاری ( معاونت ) او برقرار گردید. در سال 1301 هَ. ق. که میرزا عبدالوهاخان آصف الدوله شیرازی به سمت استانداری خراسان و تولیت آستان قدس رضوی تعیین شد چون نظر خوبی با مؤتمن السلطنه نداشت میرزا شفیعخان گرگانی را با لقب مستشارالملکی به سمت وزارت خراسان به همراه خود برد و مؤتمن السلطنه از کار برکنار شده به تهران آمد. پس از چندی اقامت در تهران صحبت صدارتش در میان بود رقبای وی برای اینکه به او لطمه وارد آورند شهرت دادند که برادر بزرگش میرزا علیرضا به تبلیغ ملاحسین بشرویه ای و خودش بنابر تبلیغ ملامحمدصادق مقدس خراسانی بابی شده و جزو پیروان سیدعلی محمدباب گردیده است به این مناسبت قدری در انظار مطرود و منفور بود و این موضوع او را خیلی عقب انداخت و جز اتهام چیز دیگری نبود. سرانجام در ضمن عضویت داشتن در دارالشواری کبری دولتی به حکومت کاشان انتخاب شد. در سال 1303 هَ. ق. از طرف شاه به خطاب جنابی نائل گردید. در اواسط ذیقعده سال 1304 هَ. ق. که محمدتقی میرزا رکن الدوله برادر صلبی ناصرالدینشاه برای بار چهارم والی خراسان و متولی آستان قدس رضوی شد مؤتمن السلطنه نیز بجای میرزا شفیع مستشارالملک به سمت پیشکاری منصوب و با او به خراسان رفت و پیشکاری این بار وی تا سال 1308 هَ. ق. به طول انجامید و در این سال در ماه ربیعالثانی درگذشت و در حرم امام رضا( ع ) در مقبره خاصه خویش در قسمتی که به دارالسیادة معروف است به خاک سپرده شد. ( از تاریخ رجال ایران ).

محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ]( اِخ ) محمدمیرزا متخلص به افسر پسر سیزدهم فتحعلیشاه قاجار. به سال 1211 هَ. ق. متولد و در سال 1277 هَ. ق. درگذشت. در سال 1234 هَ. ق. که خسروخان گرجی حاکم گیلان بود گیلانیان از وی شکایت کردند و حکومت محمدرضامیرزا را از دولت درخواست نمودند، خسروخان از حکومت گیلان معزول و محمدرضامیرزا بجای وی منصوب گردید. چون محمدرضامیرزا به صوفیه و دراویش نعمت اللهی گرویده بود و در مدت حکومت خود در گیلان جمعی از این طائفه دور او را گرفته بودند از این بابت برای فتحعلیشاه توهماتی روی داد و به دستور فتحعلیشاه شاهزاده و اطرافیانش احضار شدند و در لوشان به نزد شاه رسیدند.شاه بعضی از آنان را تنبیه و بعد فاضل خان گروسی جارچی باشی را مأمور نمود که به همدان رفته حاج جعفر کبودراهنگی مجذوبعلی شاه را که مرشد شاهزاده بود ده هزارتومان مصادر نمایند و ضمناً عبداﷲخان امین الدوله نیزبرای رسیدگی و تفریغ محاسبات گیلان مأمور رشت شد.

محمدرضا. [ م ُ ح َم ْ م َ رِ ] (اِخ ) سیدمحمد رضا از اهالی برازجان فارس معروف به مساوات در اوائل عمر در شیراز مشغول تحصیلات بود بعد به تهران آمد و اغلب با میرزانصراﷲخان دبیرالملک پسر حاجی محمدحسین خان جبه دارباشی شیرازی ساکن تهران امرار وقت میکرد و در نزد میرزاابوالحسن جلوه حکیم معروف تحصیل مینمود. در موقعی که علمای تهران در تاریخ 1323 هَ .ق . برای ضدیت با عین الدوله و مطالبه ٔ اصلاحات اساسی در زاویه ٔ حضرت عبدالعظیم متحصن بودند او هم جزو سایر علماء در آنجا بود. بعد از آمدن به تهران شب نامه های او برای رساندن مطالب حقه به گوش اهالی ، در تاریخ مشروطیت ایران یکی از مسائل عمده است . در دوره ٔ اول مشروطیت روزنامه ٔ مساوات را منتشر میکرد بدین جهت به مساوات معروف شد. پس از توپ بستن مجلس در سال 1326 هَ . ق از ترس دستگیر شدن ، پنهانی از تهران مسافرت کرد و با زحمات زیاد از راه مازندران و گیلان خود را به تبریز رساند و با سایر مشروطه خواهان مشغول امورات ملی شد. و بعد به تهران آمد و به اتفاق سیدعبدالرحیم خلخالی روزنامه ٔ مساوات را انتشار داد. ادوارد براون در کتاب انقلاب ایران تألیف خود می نویسد: «از چهارتن باقی مانده سید محمدرضا (مساوات ) موفق به فرار گردیده ویلان و سرگردان در حداکثر گرسنگی و بینوائی طاقت فرسائی در مازندران و گیلان می گذرانید و سرانجام خوشبختانه به جای امنی رسید سپس به تبریز رفته در آنجاروزنامه ٔ مساوات را اشاعه میداده است ». در سال 1326هَ . ق . روزنامه ٔ مساوات بطور هفتگی در تبریز طبع ومنتشر میشد. در دوره ٔ دوم مجلس از طرف اهالی تبریز و در دوره ٔ سوم از تهران به نمایندگی مجلس انتخاب گردید و در سال 1334 هَ . ق . با مهاجرین از تهران حرکت کرد و به خارج مملکت رفت . (از تاریخ رجال ایران ).


دانشنامه عمومی

محمدرضا (حاکم بستک). محمد رضا خان « سطوت الممالک » حاکم بستک و جهانگیریه.نام کامل وی: محمد رضا خان (سطوت الممالک) بن محمد تقی خان (صولت الملک) بن مصطفی خان بن احمد خان بن محمد رفیع خان بن هادی خان بن شیخ محمد خان بزرگ بن مولانا عبدالقادر بستکی، مولانا شیخ حسن بستکی، مولانا شیخ محمد کبیر، مولانا شیخ ناصر الدین، مولانا شیخ محمد، مولانا شیخ جابر، مولانا شیخ اسماعیل رابع، مولانا شیخ عبدالغنی، مولانا شیخ اسماعیل ثالث، مولانا شیخ عبدالرحیم عفیف الدین، مولانا شیخ عبدالسلام خنجی، مولانا شیخ عباس، مولانا شیخ اسماعیل ثانی، مولانا حمزه، احمد، محمد، هارون، مهدی، مرشد، محمود، احمد، علی، مبارک، عبدالسلام، سعید، عبدالغنی، طلحه، احمد، اسماعیل، سلیمان، محمد علی، عبدالله (حَبر الأُمَة) ابن سیدنا عباس بن عبدالمطلب القرشی بن هاشم بن عبد مناف.مادرش دختر یوسف خان بن احمد خان بزرگ بود.
بنی عباسیان که اصل اهل بغداد وعربی هستند ابتداء مشایخ طریقت وتصوف بودند برای اینکه محیط دور از سیاست وگوشهٔ آرامی برای عبادت پیدا کنند به ده بستک آمدند.
اهالی بومی وساکنین دهات گوده وفرامرزان برحسب اعتقاد مذهبی و برای استفاضه دینی دور مشایخ جمع شدند.
روی آوردن مردم وجمع شدن آنان در اطراف این مشایخ و دور بودن منطقه از دسترس حکومت لار وبالآخره تحریک فطری اهالی برای دفاع از مذهب تسنن در برابر رواج مذهب تشیع مجموعاً حس حکمرانی را در اولاد مشایخ برنگیخته وآنان از زوایای عبادت وخانقاه عزلت به میادین جنگ ومسند حکومت کشیده شدند.
پیش از آمدن مشایخ بنی عباسی شهر بستک فعلی وجود نداشته و فقط دوسه ده کوچک نزدیک بهم درآنجا بود که در نخلستان وسیع فعلی مشغول کشاورزی بودند. در آن هنگام فقط کمشک ـ ایلود ـ جناح، کوخرد (شهرسیبه) ـ و تدرویه مرکزیت داشته وقصبات بزرگی بوده اند کما اینکه مولانا شیخ محمد شیخ جابر که در حدود سال ۸۷۰ نخستین فرد از مشایخ که از خنج باین ناحیه آمده در ایلود توقف نموده و خانقاه ساخته وهمانجا فوت کرده است، در حقیقت ایجاد شهر بستک بدست مشایخ بنی عباسیان بوده که بعداً توسعه داده شده است.
در حدود گوده و فرامرزان مرکز حکومتی وجود نداشته و فقط در نقاطی مانند: ایلود، تدرویه، انوه، جناح، کوخرد، و کمشک ضابطین وکلانتران محلی بوده اند که خراج دولتی را بحاکم لار می دادند و بنی عباسیان هم به عنوان ضابط وکلانتر و بعدها که بستک مرکز جهانگیره شده نایب الحکومه شده اند و برخی هم که بحکومت لارستان رسیده اند عنوان حاکم داشته اند. این مطلب در فارسنامه ناصری. نوشته حاج میرزا حسن طبیب شیرازی که گویا بعد از زمان حکم احمد خان بزرگ نوشته شده است.
مشایخ بنی عباسیان وفرزندان آنان که متصدی اداره امور مردم بوده اند با آنکه اصالتاً عرب بوده اند ولی پس از ورود در ایران خودرا ایرانی دانسته و در تمام ادوار تاریخ وزندگی پیرو آرمان های شاهدوستی ومیهن دوستی ومطیع دولت مرکزی بوده اند حتی برای پیروزی ایران در جنگ ها به قفقاز هم نیرو فرستاده اند وکشته داده اند. در بنادر جنوب با اعراب متجاوز جنگیده اند.
محمد رضا خان در سال (۱۲۹۸-١٣۶٢) هجری قمری در حالیکه هنوز جدش مصطفی خان در حال حیات بود در بستک زاده شد.تحصیلات خودرا در مکتب خانه شیخ عبداللطیف ومشایخ دیگر بنی عباسی در بستک فرا گرفت و در علوم عربی و فارسی ومعقول ومنقول آشنائی پیدا کرده، شعر هم می سروده، به مطالعه علاقه فراوان داشت شخصی مدبر وسیاست مدار ومردم دار بوده است.
در سال ۱۳۲۶ هحری قمری که بقصد معالجه عازم بمبئی هندوستان بوده وارد بندر لنگه می شود بطوری که در خاطراتش نوشته بدعوت اعضای انجمن ولایتی بندر لنگه که تازه تأسیس شده بود حاضر شده ونطقی ایراد می کند که مورد توجه واستحسان مردم واقع می شود. از آنجا به سمت بمبئی حرکت و پس از ۴ ماه دوباره به بستک مراجعت می نماید.
محمد رضا خان بر اثر لیاقت وشایستگی مورد توجه فرمان فرمای فارس قرار گرفته و در حال حیات پدرش به حکمرانی لار از ۱۳۳۶ تا سال ۱۳۳۷ منصوب می شود، وبعدا نیز در سال ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ هجری قمری به موجب حکم وزارت داخله حاکم بندر لنگه می گردد. پس از فوت پدرش حکمرانی بستک را عهده دار می شود. محمد رضا خان بعدها ملقب به سطوت الممالک می گردد.در سال ۱۳۳۴ هجری قمری همراه اردوی حبیب الله قوام الملک شیرازی که از طریق بوشهر باکشتی انگلیسی به بندر لنگه آمده بود پس از توقف در بستک که برای سرکوبی ژاندارم های یاغی عازم لار بود محمد رضا خان هم در این جریان شرکت نموده ودرآنجا امور حکمرانی کهورستان و رویدرات «روئیدر» دریافت می دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمدرضا (ابهام زدایی). محمدرضا ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • محمدرضا حکیمی، معروف به ابوالملّه، از علمای مبارز مشروطه خواه• محمدرضا اصفهانی، از علمای قرن چهاردهم• محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی، فقیه، خطیب، خوش نویس و شاعر شیعی قرن دوازدهم• محمدرضا تنکابنی، از علمای قرن چهاردهم• محمدرضا جباری ، از محققین حوزه علمیه قم• محمدرضا جرقوئیه ای، از علمای شهید معاصر• محمدرضا قمشه ای، وی شخصیت برجسته علمی در رشته حکمت و عرفان• محمدرضا کرمانی، از علمای معاصر و از مبارزین با طاغوت• محمدرضا مسجدشاهی، معروف به آقا رضا اصفهانی، فقیه و دانشمند معاصر• محمدرضا مظفر، از علمای شیعه است• محمدرضا معزّی دزفولی، از علما و فقهای معاصر• محمدرضا مهدوی کنی، یکی از علمای فعال در مبارزات سیاسی در مقابل رژیم شاه• محمدرضا والی زاده معجزی، محقق و پژوهشگر معاصر• محمد رضا توسلی محلاتی، از نمایندگان امام خمینی در حج ۱۴۰۰ق./ ۱۳۵۹ ش. و ۱۴۰۱ ق./۱۳۶۰ ش• محمد رضا فوادیان ، از نویسندگان معاصر• محمد رضا لاهوری مولوی، از صوفیان شیعه مذهب هند در قرن یازدهم هجری قمری • سیّدمحمدرضا بن سیدمحمدمهدی بحرالعلوم، سیّدمحمدرضا بن سیدمحمدمهدی بحرالعلوم تنها پسر بازمانده از بحرالعلوم• سید محمدرضا سعیدی، از علمای معاصر شیعه و از مبارزان و شهدای انقلاب• سید محمدرضا شیرازی، معروف به مجدد ثانی و صاحب موسوعه صد و ده جلدی «الفقه» و اولین نوه آیت الله العظمی سید میرزا مهدی شیرازی• سید محمد رضا گلپایگانی، از مراجع بزرگ و علمای معاصر شیعه• سید محمد رضا جلالی حسینی ، از عالمان و محققان و نسخه شناسان معاصر
...

پیشنهاد کاربران

محمدرضا اسمی زیباومقدس است و معنی ان راضی ستایش شده است

محمد رضا به معنی بخشنده ی ستوده

نامی زیبا از پیامبر واز امام هشتم

به معنی کسی که حضرت محمد از او راضی است


محمدرضا به معنای برگزیدوستایش شده و راضی از طرف خداوند

کسی که تحسین کرده و همیشه راضی موافق

محمدرضا یعنی مبارک وراضی به رضای خدا من واقعا افتخار میکنم که اسم دوترکیب از حضرت محمد ( ص ) وامام هشتم

اسم محمدرضا اسمی قشنگه به معنی ستوده شده و راضی. کسی که حضرت محمد ( ص ) از او راضی است


ب نظر من این اسم که در واقع از دو اسم جدا تشکیل شده میتواند معنی دو اسم را با هم و در کنار هم گیرد و معنی جدیدی درست کند. . .
محمد:مورد ستایش قرار گرفته
رضا:راضی
معنی پیشنهادی:اون راضی به مورد ستایش قرار گرفتن است

اسمی پسرانه باریشه ی عربی ازترکیب محمدورضا. محمدبه معنای ستوده شده ورضابه معنای خوشنودی ، رضایت است.

من به این اسمم افتخار میکنم و خوشحال که اسمم ترکیبی از اسم پیامبر ص و امام هشتم ع است

به نظر من محمد رضا چون از دو نام پیامبر اسلام و اقا امام هشتم است باید معنی اسم این دو اقا معنی این اسم را گفت و محمد یعنی ستوده ومقاوم ورضا یعنی راضی بخشنده معنی میشود ستوده وبخشننده یا مقاوم و راضی


خشنود ستوده شده

بخشنده ی ستودنی

اسم محمدرضا اسمی زیباست ومعنی ستایش شونده است

نامی زیبا ومعنی ان ستایش شنونده ونامی از پیامبر و امام هشتم

ستوده شده ی راضی

حمدکننده راضی به نظرم راضی به رضای خداوند

محمدیعنی ستوده ورضایعنی بخشنده

اسمی زیبا و دوست داشتنی که از دو کلمه محمد و رضا تشکیل شده و نام دوتن از معصومین یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امام هشتم شیعیان امام رضا علیه السلام است و من افتخار میکنم به این اسم.

اسم محمدرضا بر گرفته از امام محمد بن رضا ( ع ) یعنی امام محمد جواد ( امام نهم شیعیان ) بخاطر همین - بن - حذف شده در نتیجه محمدرضا

و درواقع معنی نام محمد پسر اما رضا ( ع )

محمد به معنی ستود و مقاوم است و رضا به معنایبخشنده مرتضی است

محمد رضا ترکیبی از دو اسم پیامبر اسلام و امام هشتم است معنی آن بسیار زیبا ست محمد یعنی ستوده شده و رضا به معنی راضی شونده است ۰😘😘😘😘

محمدرضا یعنی راضی شده

راضی شدن، مهربان

به نظر من اسم محمدرضا اسمی زیبا از رسول اکرم�ص� و امام هشتم ما امام
رضا�ع� که مهربان بودند است.

یا امام رضا�ع�

بر چهره ی دلربای مهدی صلوات

ستوده راضی

ستودنی و بخشنده.


کسی که محمد از او راضی است


ستوده ، بخشنده

اسم حضرت محمد و امام رضا

به نظر من محمدرضا به معنی کسی که خضرت محمد. ص. از او راضی است یا خشنود است


محمد رضا یعنی ستوده شده و راضی به رضایت مخلوق

رضایتمند ستودنی

محمد رضا یعنی عشق بی نهایت

ستودنی بخشنده

اگه بخواهیم خارج از دین و عربی بودنن معنی کنیم بهترین معنی می شود ستوده و رضایت مند و موفق

محمد یعنی ستایش شده رضا یعنی راضی پس محمدرضا یعنی ستایش شده راضی

از نظر من یعنی مقاوم و راضی
در برابر هرچیزی مقاومت میکنه
به معنا ی بخشنده ی ستودنی

محمدرضا


کلمات دیگر: