کلمه جو
صفحه اصلی

زالو انداختن

فارسی به انگلیسی

to apply a leech

فارسی به عربی

مستنزف

مترادف و متضاد

leech (فعل)
شفاء دادن، پزشکی کردن، زالو انداختن

فرهنگ فارسی

زالو بمکیدن وا داشتن خون تن را

لغت نامه دهخدا

زالو انداختن. [ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) بمکیدن واداشتن زالو خون تن را.


کلمات دیگر: