کلمه جو
صفحه اصلی

مینا


مترادف مینا : آبگینه، شیشه، جام، جام می، لایه خارجی دندان، ترکیبی ازلاجورد و طلا، لعاب مخصوص، لعاب شیشه ای، شیشه شراب

فارسی به انگلیسی

enamel, blue glass, azure, the azure sky, tansy, blue decanter

enamel, blue glass, blue decanter, azure


فارسی به عربی

زهرة نجمیة , مینا

عربی به فارسی

مينا ساختن , ميناکاري کردن , مينايي , لعاب دادن , لعاب , مينا


فرهنگ اسم ها

اسم: مینا (دختر) (فارسی) (پرنده، طبیعت، گل) (تلفظ: minā) (فارسی: مينا) (انگلیسی: mina)
معنی: نام نوعی پرنده سخنگو و زیبا، نام نوعی گل، شیشه، کیمیا، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است، مرغ مقلد، مرغ مینا، ( در گیاهی ) گلی معمولاً سفید با گلچه های گل برگی که انواع گوناگون دارد، ( در گیاهی ) گیاه یک ساله و بوته ایِ این گل با برگ های دندانه دار، ( در صنایع دستی ) لعاب شیشه ای شفاف و رنگی که برای تزئین فلزات و کاشی مورد استفاده قرار می گیرد، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف می سازند، ( در قدیم ) ظرفی که از این شیشه ساخته می شود، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شراب، گلی معمولاً سفید با گلچه های گلبرگی، پرنده ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ

(تلفظ: minā) پرنده‌ای شبیه سار با پرهای رنگارنگ که به راحتی قادر به تقلید صدای انسان و حیوانات است ، مرغ مقلد ، مرغ مینا ؛ (در گیاهی) گلی معمولاً سفید با گلچه‌های گل برگی که انواع گوناگون دارد ؛ (در گیاهی) گیاه یک ساله و بوته‌ایِ این گل با برگ‌های دندانه دار ؛ (در صنایع دستی) لعاب شیشه‌ای شفاف و رنگی که برای تزئین فلزات و کاشی مورد استفاده قرار می‌گیرد ؛ نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف می‌سازند ؛ (در قدیم) ظرفی که از این شیشه ساخته می‌شود ؛ (در قدیم) (به مجاز) شراب ؛ (در قدیم) کیمیا .


مترادف و متضاد

ترکیبی ازلاجورد و طلا


لعاب مخصوص


لعاب شیشه‌ای


شیشه شراب


glaze (اسم)
مهره، برق، مینا، لعاب، لعاب شیشه

enamel (اسم)
مینا، لعاب

آبگینه، شیشه، جام


جام می


لایه خارجی دندان


۱. آبگینه، شیشه، جام
۲. جام می
۳. لایه خارجی دندان
۴. ترکیبی ازلاجورد و طلا
۵. آبگینه
۶. لعاب مخصوص
۷. لعاب شیشهای
۸. شیشه شراب


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- ماده ایست از لعاب شیشه یی حاجب ماورائ یاشفاف که آنراروی کاشی و فلزات برای نقش و نگار بکار برند . توضیح ترکیبیاست از لاجورد و طلاو غیره که در کوره می برند و شفاف مثل شیشه کبود رنگ بیرون میاید. ۲ - فلزی که با رنگهای لعابدارمخصوص نقاشی و تزیین شده و این رنگهابر روی آن در درجات بسیار زیاد حرارت ثابت گردیده باشد . ۳ - آبگینه الوان که درمرصع کاریها بکار برند. ۴ - آبگینه . ۵ - شیشه شراب : مستی چنان خوش است که چون عمرطی شود ریش سفید پنبه مینای می شود. ( بنقل خراسانی .نکره ومعرفه ) ۶ - ساغرمینایی :[ برو بگو ملکه شراب میخواهد او را بتنهایی با چند مینای شراب بیاور...] یا مینای چرخ آسمان آبی گنبد لاجوردی . خوش آن شیشه کزوی درخشان شود می چو مینای چرخ و سهیل یمانی . ( وحشی ) یا مینای سبز. ۱ - آبگینه سبز شیشه سبز. آن گلی کش ساق از مینای سز برسرش برسیم و زر آمیخته . ( ابوالمظفر محمد محتاج چغانی ) ۲- آسمان آبی.۷ - گیاهی است زینتی از تیره مرکبان که یکساله است و بوته اش ممکنست بارتفاع ۱ تا ۲ متر نیز برسد . در حدود ۲٠٠ گونه دارد که اکثر دارای گلهای سفید رنگ یا آبی هستند و آن معمولا بوسیله تخم کشت میشود. مینای باغی مینای دمشقی عین البقر.یا مینای آسمانی . کحلان . یامینای چمنی . گونه ای مینا که دارای گلهای سفید رنگ است و نسبه درشت میباشد و جزو گیاهان زیبای زینتی است زهرالربیع زهراللولو.۸- پرنده ایست از راسته سبکبالان و از گروه سارها که جثه اش باندازه یک ساراست و مخصوص قاره آمریکا( خصوصامکزیک ) میباشد . در حدود ۴٠ گونه از این پرنده شناخته شده است . پرهایش بالوان مختلف ( سیاه و قهوه یی سیر و قهوه یی روشن ) میباشد. منقارش زرد و پاها و حلقه دور چشمهایش نیز زرد رنگند . از خصایص این پرنده آنست که باسانی میتواند صوت سایر پرندگان یاحیوانات دیگر و از جمله انسان را تقلید کند و حتی صدای تیک تاک ساعت و زنگ تلفن و زنگ اخبار را بخوبی تقلید نماید مرغ مقلد مرغ زیرک سار سارو صارو . توضیح این پرنده در خراسان بسیاراست و مانند طوطی آنرا نگهداری میکنند . ۹ - نسج سخت و براق و متراکمی که قسمت سطحی تاج دندان را باضخامتی قابل توجه پوشانده است . نسج مینا دارای اصل اکتو درمی است و در ترکیب آن ۸۹ فسفات دو کلسیم و ۴ /۵ کربنات دوکلسیم ۱ /۳ فسفات دو منیزیم و ٠ / ۹ املاح مختلف و ۳ / ۳ غضروف و ٠ / ۲ چربی وجود دارد . چنانکه ملاحظه میشود در ترکیب مینابالغ ۹۶ / ۵ مواد معدنی وجود دارد و فقط در حدود ۳ / ۵ آن از مواد آلی است . بهمین جهت نسج مینا دارای سختی جالب توجهی است بطوری که فقط الماس و کور ندون که بعد ازالماس از سایر کانیها سخت تراست قادرند بر روی میناخط بیندازند . بعبارت دیگر سختی نسج مینا در حدود ۸ میباشد و باتوجه باینکه سختی شیشه در حدود ۶ است سختی مینا بهتر مشخص میشود . مینای دندان مانند جمیع اجسام سخت در برخورد با سنگ چخماق ایجاد جرقه میکند مینای دندان .
یکی از درهای سیزده گانه ربض زرنج از این باب بسوی فارس میرفته اند

بافت‌ آهکی‌شده‌ و شفافی‌ که‌ عاج‌ دندان‌ را در قسمت‌ تاج‌ می‌پوشاند


فرهنگ معین

[ اَوِس . ] (اِ. ) ۱ - آبگینه ، شیشة شراب ، پیاله . ۲ - لعابی آبی رنگ که با آن نقره و طلا را نقاشی می کنند. ۳ - لایة بیرونی دندان . ۴ - نام گلی زیبا. ۵ - پرنده ای است از راستة سبک بالان با پرهای سیاه و قهوه ای .

لغت نامه دهخدا

مینا. [ م َ / م ِ ] ( هندی ، اِ ) قسمی از غراب. ( ناظم الاطباء ). جانوری است که بعضی آن را شارک گمان میبرند و این لفظ هندی است و در فارسی هم استعمال یافته. ( آنندراج ). طائر معروف که سیاه رنگ باشد واین لفظ هندی است. ( غیاث ) رجوع به ماده بعد شود.

مینا. ( اِ ) پرنده ای است از راسته ٔسبکبالان و از گروه سارها که جثه اش به اندازه یک سار است و بیشتر در نواحی گرم کره زمین ( هندوستان و مکزیک و نقاطی از آمریکای جنوبی ) میزید پرهایش دارای الوان مختلف است ( سیاه و قهوه ای سیر و قهوه ای روشن ) و منقارش زرد و حلقه دورچشمها و پاهایش نیز زردرنگ است و در حدود 40 گونه از این پرنده شناخته شده است. از خصایص این پرنده آن است که به آسانی میتواند صدای دیگر پرندگان یا حیوانات و از جمله انسان و حتی تیک تاک ساعت و زنگ تلفن و زنگ اخبار را بخوبی تقلید نماید از اینجهت آن را مرغ مقلد یا پرنده مقلد نیزنام نهاده اند. ( از لاروس بزرگ و دائرة المعارف کیه ).مرغ زیرک سار. سارو. صارو. سارک. شارک :
موسم آن شد که مینا راگ هندی سر کند
شاخ و برگ بید از آب ترنم تر کند.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
شعله در سایه زلفت گل شب بو گردد
بط می پیش تو مینای سخنگو گردد .
شاهد گیلانی ( از آنندراج ).
رجوع به شارک و سارک و مرغ مقلد و مرغ زیرک سارشود.

مینا. ( ع اِ )میناء. سر لنگرگاه کشتی. ( منتهی الارب ). مرفاء. بندرو لنگرگاه کشتی. ( ناظم الاطباء ). حوضچه ساحلی بندرها. حوضچه مانندی بر ساحل دریا محاذی یا مجاور بندر که ضلع یا اضلاعی از آن متکی به ساحل و بقیه مصنوعاً از آب برآورده و ساخته باشند و گذرگاهی برای درآمدن وبرون رفتن دارد و کشتیها آنجا لنگر اندازند محافظت از دستبرد یا طوفان و نیز آرامی آب را برای بار کردن و بار افکندن کشتی و سوار و پیاده شدن مردم : بیشتر شهرهای ساحل را میناست و آن چیزی است که جهت محافظت کشتیها ساخته اند مانند اسطبل که پشت بر شهرستان دارد. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 25 ).

مینا. ( اِ ) آبگینه. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( منتهی الارب ) ( صحاح الفرس ) ( آنندراج ). شیشه. آبگینه. ( فرهنگ نظام ). آبگینه سپید. ( ناظم الاطباء ). زجاج ابیض. ( تذکره ضریر انطاکی ، ذیل کلمه حجل ). میناء. ( منتهی الارب ) :
میان اندرون خانه رنگ رنگ

مینا. (اِ) آبگینه . (ناظم الاطباء) (برهان ) (منتهی الارب ) (صحاح الفرس ) (آنندراج ). شیشه . آبگینه . (فرهنگ نظام ). آبگینه ٔ سپید. (ناظم الاطباء). زجاج ابیض . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ، ذیل کلمه ٔ حجل ). میناء. (منتهی الارب ) :
میان اندرون خانه ٔ رنگ رنگ
ز مینا گِل ِ او ز بیجاده سنگ .

اسدی (گرشاسب نامه ص 424).


چیست این گنبد که گوئی پرگهر دریاستی
یا هزاران شمع در پنگانی از میناستی .

ناصرخسرو.


از دیده ٔ بدخواه ترا چشم رسید
بر دیده ٔ بدخواه تو بادا مینا .

شیخ ابوسعید ابوالخیر (از فرهنگ نظام ).


رجوع به میناءشود.
- مینای سبز ؛ آبگینه ٔ سبز. شیشه ٔ سبز :
آن گلی کش ساق از مینای سبز
بر سرش از سیم و زر آمیخته .

(ابوالمظفر چغانی لباب الالباب چ نفیسی ص 29).


- مینای لعل انداز ؛ تیغخونریز. (آنندراج ).
|| کنایه از آسمان آبی . || آبگینه ٔ الوان . (ناظم الاطباء). آبگینه ٔ الوان که در مرصعکاریها بکار برند. (برهان ). شیشه ریزه ٔ الوان شبیه به یاقوت و زمردو دیگر جواهر که در تابدانهای حمام و غیره تعبیه کنند و آن را گلجام خوانند. (آنندراج ). آبگینه ٔ الوان که شبیه به یاقوت و زمرد و سایر جواهر سازند. (انجمن آرا). مینا همچون آبگینه ٔ معمول باشد و انواع سازندبرنگهای مختلف و سبز از همه بهتر باشد. هر چه صافی تر و خوشرنگ تر بهتر باشد که سبز را به خیانت زمرد کنند و از مینا طرایف بسیار سازند و قدح و کوزه و کمرهاو نگین ها و مهرها و مرصع کنند و به حدود شام و مغرب دارند. (تنگسوق نامه ٔ ایلخانی خواجه نصیر، از صحاح الفرس چ طاعتی ). آبگینه ٔ الوان باشد که شبیه به یاقوت و زمرد و دیگر جواهر سازند و آن را در طلا و نقره بکار برند و بغایت خوش آیند شود. (جهانگیری ). آبگینه ٔ رنگارنگ :
فریفته ست زمین ابر تیره را که از او
همی ستاند در و همی دهد مینا.

عنصری .


نزیبد تخت را هر تن نشاید تاج را هر سر
نه هر سرخی بود مرجان نه هر سبزی بود مینا.

قطران .


از مایه ٔ جسم و از یکی صانع
یاقوت چراست این و آن مینا.

ناصرخسرو.


عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت
عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند.

ناصرخسرو.


چه گوئی چیست این پرده بدینسان بر هوا برده
چودر صحرای آذرگون یکی خرگاهی از مینا.

ناصرخسرو.


کوه ز لاله گرفت سرخی بسد
دشت ز سبزه گرفت سبزی مینا.

معزی .


شنبلید و لاله ٔ نعمان بروی سبزه بر
هست پنداری به مینا در عقیق و کهربا.

معزی .


به شکل و شبه توگر دیگران برون آیند
زمانه نیک شناسد زمرد از مینا.

انوری (دیوان چ نفیسی ص 4).


کمر در کمر کوهی ازخاره سنگ
برآورده چون سبز مینا به رنگ .

نظامی .


زبرجد به خروار و مینا به من
درق های زر درعهای سفن .

نظامی .


گفتی خرده ٔ مینا بر خاکش ریخته . (گلستان ).
|| گوهر آبگینه . (دهار) (زمخشری ). پیرایه ٔ کاسه . (زمخشری ). جوهر شیشه که از آن شیشه و آبگینه کنند. (یادداشت مؤلف ). میناء. رجوع به میناء شود. || ماده ای است از جنس شیشه و چینی کبودرنگ که بر فلز و جز آن مالیده بر آن نقش و نگار کنند و آن کار را میناکاری گویند. (فرهنگ نظام ). سنگی شبیه به لاجورد. که بدان بر روی نقره و طلا نقاشی میکنند. (ناظم الاطباء). رنگی باشد مثل شیشه ریزه ٔ الوان که از فرنگستان می آرند و آن را در آتش محلول ساخته بر طلا و نقره و مس که کنده باشند بریزند تا نقوش و خطوط آن کنده بدان رنگ گیرد. (آنندراج ). آبگینه ٔ رنگینی که بدان بر طلا و نقره نقاشی کنند و اکثر آن سبز باشد یا لاجوردی اگرچه سفید و سرخ نیز باشد. (غیاث ). قسمی زینت فلزات به رنگ آبی . (یادداشت مؤلف ) لعاب خاص و لاجوردی روشن که بر روی بعضی فلزات و ظروف فلزین و سفالین دهند براق ماندن آن را. (یادداشت مؤلف ). ماده ٔ شیشه ای و دارای الوان مختلف که جهت رنگ کردن نقوش روی فلزات و ظروف سفالین و چینی بکار رود. ماده ٔ اولیه و اصلی مینا معمولاً سیلیس است که با کربنات دو پتاسیم مخلوط میشود که برای زودتر ذوب شدن یک ماده ٔ کمک ذوب به آن اضافه میکنند که این ماده ٔ کمک ذوب معمولاً بورق (تنکار) است . مخلوط این مواد پس از ذوب شدن در کوره بیرنگ است و شیشه ٔ معمولی است و برای رنگ کردن آن مواد رنگین به آن می افزایند. معمولاً برای رنگ آبی اکسید کبالت و برای رنگ سبز اکسید قلع و برای رنگهای دیگر مواد رنگین دیگر (از قبیل سرنج و مردارسنگ ) می افزایند. (از دائرة المعارف کیه ) (از الجماهر بیرونی ص 225). ماده ای است لعاب شیشه ای حاجب ماوراء یا شفاف که آن را روی کاشی و فلزات برای نقش و نگار بکار برند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || پیاله . (ناظم الاطباء). جام . قدح . جام شیشه ای که بدان شراب خورند. (یادداشت مؤلف ).ساغر. (ناظم الاطباء) :
نه نرم شود دلت بصد لابه
نه گرم شود سرت به صد مینا.

مسعودسعد.


چو طاوس مینا کنی جلوه گر
تذروی کند از شعاعش قمر.

ظهوری (از آنندراج ).


ترسم دمی که شیشه به ساغر قران کند
مینا کم از ستاره ٔ دنباله دار نیست .

ملامفید بلخی (از آنندراج ).


- مینا برهم خوردن ؛جام ها و پیاله های می بر یکدیگر خوردن .
|| شیشه ٔ شراب . (ناظم الاطباء). شیشه ٔ شراب وگلاب و مانند آن . (آنندراج ). قسمی از تنگ شراب که میناکاری بوده . (فرهنگ نظام ). نوعی شیشه ٔ شراب . (یادداشت مؤلف ) :
بی باده دل ز سیر چمن وانمیشود
گل جانشین سبزه ٔ مینا نمیشود.

کلیم (از آنندراج ).


به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید
می روشن نگر از مشرق مینا برون آید.

صائب (از آنندراج ).


گردش سال است می در ساغر عشرت کنید
گوش مینا را تهی ازپنبه ٔ غفلت کنید.

صائب (از آنندراج ).


- مینا بر سر کشیدن ؛ بیکبارگی خوردن یک شیشه شراب را بکمال شوق و رغبت . (از آنندراج ). کنایه از پرخوردن شراب . (آنندراج ).
- مینا چیدن ؛ چیدن شیشه های شراب :
نه میناست آنها که آن شوخ چید
عرق نیست کز بید آن را کشید.

میرزاطاهر وحید (از آنندراج ).


- مینا کشیدن ؛ شراب خوردن به مینا. (آنندراج ). کنایه از پر خوردن شراب . (آنندراج ). شیشه ٔ می را سرکشیدن :
کام دل بخشد فلک هشتم تهی قالب شود
هر کسی ساغر کشد بدمست ما مینا کشد.

ارادت خان واضح (از آنندراج ).


- مینای می ؛ شیشه ٔ شراب . شیشه ٔ باده است که اغلب سبز است . (یادداشت مؤلف ) :
مستی چنان خوش است که چون عمر طی شود.
ریش سفید پنبه ٔ مینای می شود.
فلک پیمانه ٔ پر می شود از گردش چشمش
زمین بر سرکشد مینای می از سرو بالایش .

صائب (آنندراج ).


|| شراب . (آنندراج ). ذکرظرف و اراده ٔ مظروف :
بیا ساقی از شیشه مینا بده
به این تشنه آبی ز دریا بده .

ملاطغرا.


|| مهره ٔ سپید و مهره ٔ زجاجی مدور. || گوهر بدل کبودرنگ . (ناظم الاطباء). || جواهر گردن . آرایش گردن . || آینه . (صحاح الفرس ). || کات کبود . (ناظم الاطباء). || جوهری است سبز. (غیاث ). رنگ کبود. (ناظم الاطباء). آنچه رنگ لاجوردی روشن دارد. کبود. (یادداشت مؤلف ).
- تخت مینا ؛ تخته ٔ کبود که جوهریان در بازار بر آن مروارید بدارند. (از حاشیه ٔ دیوان خاقانی چ هند ص 359). تخته ٔ مینا. صفحه ٔ مینا :
تیغ تو عذرای یمن در حله ٔ چینیش تن
چون خرده ٔ درعدن بر تخت مینا ریخته .

خاقانی .


- تخته ٔ مینا ؛ تخت مینا. تخته ٔ کبود که جوهریان در بازار بر آن مروارید یا چیزهای دیگر بدارند. صفحه ٔ مینا :
به سان چندن سوهان زده بر لوح پیروزه
به کردار عبیر بیخته بر تخته ٔ مینا.

فرخی .


- || کنایه از آسمان است . (برهان ) :
مملکتش رخت به صحرا نهاد
تخت بر این تخته ٔ مینا نهاد.

نظامی .


- حقه ٔ مینا ؛ حقه ٔ کبود .
- || آسمان . فلک :
قضا به بوالعجبی تاکیت نمایدلعب
به هفت مهره ٔ زرین و حقه ٔ مینا.

خاقانی (دیوان ص 8).


- خرگاه مینا، آسمان :
بر درش بسته میان خرگاه وار
شاه این خرگاه مینا دیده ام .

خاقانی .


- دایره ٔ مینا ؛ آسمان :
زین دایره ٔ مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینائی .

حافظ.


- دولاب مینا ؛ آسمان :
آن آتشین کاسه نگر دولاب مینا داشته
از آب کوثر کاسه پر و آهنگ دریا داشته .

خاقانی (دیوان چ هند ص 310).


- دیر مینا ؛ آسمان :
نه روح اﷲ در این دیر است چون شد
چنین دجال فعل این دیر مینا.

خاقانی .


- || کنایه از دنیا :
اگر مریم برفت از دیر مینا
بگیتی زنده جان بادا مسیحا.

نظامی .


- سقف مینا ؛ آسمان :
در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته
گردون هزاران نرگسه از سقف مینا ریخته .

خاقانی .


- صحف مینا ؛ آسمان . (حاشیه ٔ دیوان خاقانی چ هندوستان ص 58) :
صحف مینا راده آیتها گزارش کرده شب
از شفق شنگرف و از مه لیقه دان انگیخته .

خاقانی .


- صفحه ٔ مینا ؛ تخته مینا. رجوع به تخته ٔ مینا شود.
- قصر مینا ؛ آسمان . (ناظم الاطباء).
- گنبد مینا ؛ آسمان . (یادداشت مؤلف ) :
آن کس که فراخت گنبد مینا
هم بهر تو ساخت روضه ٔ مینو.

هدایت (از انجمن آرا).


- مینای چرخ ؛ آسمان آبی . گنبد لاجوردی . چرخ مینائی :
خوش آن شیشه کز وی درخشان شود می
چو مینای چرخ و سهیل یمانی .

وحشی بافقی (دیوان چ امیرکبیر ص 267).


- نه چرخ مینا ؛نه آسمان . نه فلک :
خاقان اکبرکز قدر دارد قدش درع ظفر
یک میخ درعش بر کمر نه چرخ مینا داشته .

خاقانی .


- نه حصار مینا ؛ نه فلک . نه آسمان :
بر قلعه ٔ نه حصار مینا
جز قدر تو دیده بان مبینام .

خاقانی .


- هفت قلعه ٔ مینا ؛ هفت آسمان :
از اشک خون پیاده و از دم کنم سوار
غوغا به هفت قلعه ٔ مینا برآورم .

خاقانی .


- هفت نیم خانه ٔ مینا ؛ هفت آسمان :
اجرام هفت خانه ٔ زرین به سوک تو
بر هفت نیم خانه ٔ مینا گریسته .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 534).


|| کنایه از سفیدی چشم (قرنیه ) بمناسبت شفافیت و شباهت به آبگینه :
دو مرواریدش از مینا بریدند
بجای رشته در سوزن کشیدند .

نظامی (خسرو و شیرین ص 108).



مینا. (اِ) کیمیا. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ).اکسیر. (فرهنگ نظام ). رجوع به کیمیا و اکسیر شود.


مینا. (اِخ ) نام قلعه ای است فیمابین لار و هرمز قریب به شمیل . (انجمن آرا). قلعه ای است مابین لار و هرمز . (برهان ) (ناظم الاطباء).


مینا. [ م َ / م ِ ] (هندی ، اِ) قسمی از غراب . (ناظم الاطباء). جانوری است که بعضی آن را شارک گمان میبرند و این لفظ هندی است و در فارسی هم استعمال یافته . (آنندراج ). طائر معروف که سیاه رنگ باشد واین لفظ هندی است . (غیاث ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.


مینا. (اِ) بافت سخت و براق و متراکمی که قسمت سطحی تاج دندان را با ضخامتی قابل توجه پوشانده است این بافت دارای اصل اکتودرمی است و در ترکیب آن 89% فسفات دو کلسیم و 4/5% کربنات دو کلسیم و 1/3% فسفات دو منیزیم و 0/9% املاح مختلف و 3/3% غضروف و 2% چربی وجود دارد. چنانکه ملاحظه میشود در ترکیب مینا بالغ بر 96/5% مواد معدنی وجود دارد و فقط در حدود 3/5% آن از مواد آلی است . بهمین جهت نسج مینا دارای سختی جالب توجهی است بطوری که فقط الماس و کورندون که بعد از الماس از سایر کانیها سخت تر است قادرند بر روی مینا خط بیندازند بعبارت دیگر سختی بافت مینا در حدود 8 میباشد (سختی الماس 10 و کورندون 9 است ) و با توجه به اینکه سختی شیشه در حدود 6 است سختی مینا بهترمشخص میشود. مینای دندان مانند جمیع اجسام سخت در برخورد با سنگ چخماق ایجادجرقه میکند. مینای دندان . لعاب که روی دندان را پوشانده است . ماده ٔ شفاف روی دندان . (یادداشت مؤلف ).


مینا. (اِ) پرنده ای است از راسته ٔسبکبالان و از گروه سارها که جثه اش به اندازه ٔ یک سار است و بیشتر در نواحی گرم کره ٔ زمین (هندوستان و مکزیک و نقاطی از آمریکای جنوبی ) میزید پرهایش دارای الوان مختلف است (سیاه و قهوه ای سیر و قهوه ای روشن ) و منقارش زرد و حلقه ٔ دورچشمها و پاهایش نیز زردرنگ است و در حدود 40 گونه از این پرنده شناخته شده است . از خصایص این پرنده آن است که به آسانی میتواند صدای دیگر پرندگان یا حیوانات و از جمله انسان و حتی تیک تاک ساعت و زنگ تلفن و زنگ اخبار را بخوبی تقلید نماید از اینجهت آن را مرغ مقلد یا پرنده ٔ مقلد نیزنام نهاده اند. (از لاروس بزرگ و دائرة المعارف کیه ).مرغ زیرک سار. سارو. صارو. سارک . شارک :
موسم آن شد که مینا راگ هندی سر کند
شاخ و برگ بید از آب ترنم تر کند.

ملاطغرا (از آنندراج ).


شعله در سایه ٔ زلفت گل شب بو گردد
بط می پیش تو مینای سخنگو گردد .

شاهد گیلانی (از آنندراج ).


رجوع به شارک و سارک و مرغ مقلد و مرغ زیرک سارشود.

مینا. (اِ) گیاهی است زینتی از تیره ٔ مرکبان که یکساله است و بوته اش ممکن است به ارتفاع 1 تا 2 متر نیز برسد. در حدود 200گونه دارد که اکثر دارای گلهای سفیدرنگ یا آبی هستند این گیاه بوسیله ٔ تخم هایش کشت و تکثیر میشود. مینای باغی . مینای دمشقی . عین البقر. صغیر گوزو. (از فرهنگ فارسی معین ) (از لاروس ) (از فرهنگ گیاهی بهرامی ).
- مینای آسمانی ؛ گونه ای مینا که آن را عَینون نیز گویند. (از فرهنگ گیاهی بهرامی ) (از لکلرک ). رجوع به عینون شود.
- مینای چمنی ؛ گونه ای مینا که دارای گلهای سفیدرنگ و نسبتاً درشت است و جزء گیاهان زیبای زینتی است . زهرالربیع. زهراللؤلؤ. بابونج ابیض . مینا. گل مینا. (از واژه نامه ٔ گیاهی ) (از فرهنگ گیاهی بهرامی ) :
سندس رومی در نارونان پوشاندند
خرمن مینا بر بیدبنان افشاندند.

منوچهری .


هر کجا پوئی ز مینا خرمنی است
هر کجا جوئی ز دیبا خرگهی .

منوچهری .


به محفلی که سخن گویم از عقیق لبش
مرا چو غنچه ٔ مینا گل از دهن ریزد .

مفید بلخی (از آنندراج ).



مینا. (اِخ ) (باب ) یکی از درهای سیزده گانه ٔ ربض زرنج (سیستان ) از این باب بسوی فارس میرفته اند. (از حاشیه ٔ ص 158 و ص 159 تاریخ سیستان چ ملک الشعراء بهار).


مینا. (ع اِ)میناء. سر لنگرگاه کشتی . (منتهی الارب ). مرفاء. بندرو لنگرگاه کشتی . (ناظم الاطباء). حوضچه ٔ ساحلی بندرها. حوضچه مانندی بر ساحل دریا محاذی یا مجاور بندر که ضلع یا اضلاعی از آن متکی به ساحل و بقیه مصنوعاً از آب برآورده و ساخته باشند و گذرگاهی برای درآمدن وبرون رفتن دارد و کشتیها آنجا لنگر اندازند محافظت از دستبرد یا طوفان و نیز آرامی آب را برای بار کردن و بار افکندن کشتی و سوار و پیاده شدن مردم : بیشتر شهرهای ساحل را میناست و آن چیزی است که جهت محافظت کشتیها ساخته اند مانند اسطبل که پشت بر شهرستان دارد. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 25).


فرهنگ عمید

۱. نوعی شیشۀ رنگی، به ویژه سبز برای ساختن ظروف.
۲. نوعی رنگ یا لعاب آبی رنگ برای نقاشی و تزیین ظرف های طلا و نقره.
۳. (زیست شناسی ) پوستۀ سفیدرنگ روی دندان که محافظ دندان است.
۴. (زیست شناسی ) پرنده ای با پرهای رنگارنگ که می تواند صدای انسان را تقلید کند، مرغ مینا.
۵. (زیست شناسی ) = گل * گل مینا
۶. [قدیمی] جام شراب.
۷. [قدیمی] شراب.

۱. نوعی شیشۀ رنگی، به‌ویژه سبز برای ساختن ظروف.
۲. نوعی رنگ یا لعاب آبی‌رنگ برای نقاشی و تزیین ظرف‌های طلا و نقره.
۳. (زیست‌شناسی) پوستۀ سفیدرنگ روی دندان که محافظ دندان است.
۴. (زیست‌شناسی) پرنده‌ای با پرهای رنگارنگ که می‌تواند صدای انسان را تقلید کند؛ مرغ مینا.
۵. (زیست‌شناسی) = گل ⟨ گل مینا
۶. [قدیمی] جام شراب.
۷. [قدیمی] شراب.


دانشنامه عمومی

مینا ممکن است در یکی از این معانی به کار رود:
مرغ مینا پرندگانی از تیرهٔ سار
مینای معمولی
مینای گوشواره ای
مینای بالی
مینای دمگاه سفید

1-آبگینه - شیشه شراب _ پیاله 2- لعاب آبی رنگ که با آن نقره و طلا را نقاشی می کنند 3- لایه بیرونی دندان 4- نام پرنده ای زیبا 5- کیمیا 6- نام قلعه ای هفت باب


زیبا عفت رعنا


دانشنامه آزاد فارسی

مینا (aster)
(یا: گل ستاره) گروه بزرگی از گیاهان، متعلق به زیرخانوادۀ گل بهار، تیرۀ مرکبیان (کاسنی). همۀ انواع آن دارای گل های ستاره ای شکل با مرکز زرد رنگ و شعاع های بیرونی اند. این شعاع ها معادل گلبرگ نیستند. میناها به رنگ های آبی و ارغوانی تا سفید یافت می شوند و اندازۀ آن ها متفاوت است. بسیاری از آن ها، ازجمله مینای میکائیل (Aster nova-belgii)، به شکل گل های زینتی کاشته می شوند. مینای چینی (Callistephus chinensis) به جنس خویشاوند این گروه تعلق دارد که در اوایل قرن ۱۸، از چین به اروپا و امریکا وارد شد. مینای دریایی (Aster tripolium) به شکل خودرو در سواحل دریای خزر و اطراف کرج می روید. جوشاندۀ ریشۀ این گیاه در رفع آنژین مؤثر است. همچنین، A. alpinus در کندوان، ارتفاعات تهران، قزوین، نواحی مرکزی ایران، گرگان، و برخی نقاط دیگر می روید.

فرهنگستان زبان و ادب

{enamel , enamelum, dental enamel, adamantine, substantia adamantina dentis} [پزشکی-دندان پزشکی] بافت آهکی شده و شفافی که عاج دندان را در قسمت تاج می پوشاند

گویش مازنی

/minaa/ وسط – میان

وسط – میان


واژه نامه بختیاریکا

( مِینا ) پوششی بین سر و بالا تنه از جنس توری در رنگهای مختلف که به لچک بسته میشد و تا پایین تنه امتداد می یافت
لو

جدول کلمات

آبگینه

پیشنهاد کاربران

مینا معانی زیادی داره به معنی جام شراب، نام گل. .

مینا یعنی محبت مهربونی

مینا، اسم گل هست.
مینا ، اسم شیشه هست

سلام به نظر من مینا یعنی تموم تموم تموم زندگی

مینا به معنی زیبا و آراسته

در دایره ی مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

مینا یعنی گل کمیاب، باارزش


بی مهر
کاری برایش انجام بدی باز کمه شه
ولی مهربان
بی درک

یعنی رها کننده از سلطه و سختی

آیا مینا مخفف دارد ( مثل محمد که میشه ممد )

شراب ، گلی زیبا ،

نامی زیبا که مانند شیشه شفاف است

نام گل

مینا مثل مینو به معنی بهشت و آسمان هم هست

شیشه آبگینه زیبا

مینا به معنی جواهر، شفاف و خالص، کیمیا، کمیاب و نادر

جواهری بسیار زیبا و درخشان و بلوری

مینا معانیه زیادی داره, هم به معنی شیشه های رنگارنگو زیباس, هم گل به اسم مینا هست, و هم پرنده ای شبیه سار, هم چنین مینای دندان. . . . یا گردنبند وجواهر, درزبانهای محلی هم معانی خاص خودشوداره

اضافه میکنم ابی رنگ حافظ از گنبد مینا میگوید که معنی اسمان ابی میدهد

مینا هم معنی مینو و به معنای بهشت نیز میباشد

یک نوع گل


درخشان

گردن بند


شیشه، آبگینه، هر چیز دارای نقش و نگارینه زیبا

گل زیبا و خوش بو

نام بخشی از دندان . هرچه زیبا و خوش نقش است. نام یک پرنده . گردن بند. نام گلی زیبا و خوش بو و. . .

معنی در زبان لری بختیاری

مینا ::روسری زنان لر بختیاری
می::موی
نا::نهاد
پوششی که روی موی می نهند

نام گلی زیبا و پرنده ای خوش آواز چون سار



بدین صحیفه ی مینا ز خامه ی خورشید / نگاشته سخنی خوش به آب زر دیدم ( کمال الدین اسماعیل اصفهانی )

مینا به معنی گل

مینا به معنای بندر در زبان عربی است

سلام اسم من مینا هستش. نام گل و بلوری

کمیاب


مانندگل

مینا به معنای آراسته و زن آرایش شده شده هم هست.


مینا یعنی آراسته مثل شیشه شفاف

نام نوعی گل ونوعی پرنده اسم مامانم. معنی جواهروشیشه هم میده

مینا یعنی من

مینا یعنی کمیاب بودن در اسمان و زمین زیبا بودن همانند گل خوش مشربی همانند پرنده رنگ خوش لعاب برای ظرف اراستگی در عین سادگی

مینا یعنی ارم بودن یعنی موج دریا درکنار ساحل

من معنی اسم مدیا رو پیدا کردم نوشته بود ریشه اسم فارسی مال مینا هم همینو نوشت حالا نمیدونم اما مینا داندان هم داریم

مینا به معنای : دل ِ عارف است و واسطه بین معشوق و عاشق

مینا یعنی اسمان ابی . . بهشت زیبا . . کمیاب وخاص . . شیشه وظریف .

مینا یعنی آرامش

به معنی دنیا

از شعرامو تقدیم اسم مینا میکنم

نیستی و ندارَمَت
در خیال و بی خیالی ام مُرده ام
جَهَتی رو به زندگی می خواهم
بیا و مینا بَخش به قلبِ خاک خورده ام. . .

شعرم رو درباره اسم مینا تقدیم می کنم

نیستی و ندارَمَت
در خیال و بی خیالی ام مُرده ام
جَهَتی رو به زندگی می خواهم
بیا و مینا بَخش به قلبِ خاک خورده ام. . .

( پیمان کریمی )

معنی اسم نارمینا در ثبت احوال

[نار= آتش مینا= ظرف شیشه ای که از مینا ساخته شده است؛ ( به مجاز ) جام شراب] 1 - روی هم به معنی آتشی که در مینا است؛ 2 - ( به مجاز ) زیبا، شاداب و پر حرارت. اسم نارمینا موردتایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .

مینا یعنی نامی زیبا به آبی دریاها. . . به روشنی شب ها. . . به سرخی گل ها. . .

کمیاب، آسمان، بهشت


کلمات دیگر: