کلمه جو
صفحه اصلی

زاغه


مترادف زاغه : آلونک، بیغوله، شکفت، غار، کلبه، کهف، مغاره

فارسی به انگلیسی

cote, pen, slum, cave, hut, dump

cave, hut


cote, pen, slum


مترادف و متضاد

thicket (اسم)
بیشه، زاغه، درختزار انبوه

آلونک، بیغوله، شکفت، غار، کلبه، کهف، مغاره


فرهنگ فارسی

یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد که در خاور شهرستان واقع شده مرکز آن زاغه بالا میباشد که در ۳۲ کیلومتری مشرق خرم آباد است کنار راه شوسه خرم آباد به بروجرد کوهستانی سرد سیر . سکنه آن در حدود ۷٠٠ تن . محصول غلات حبوبات لبنیات پشم و شغل زراعت است .
گودال یا آغل که درکوه وتپه یابیابان درست کنند
( اسم ) سوراخی که در کوه تپه یا بیابان برای استراحت چارپایان آماده کنند آغل .
گردنه ای واقع در راه بروجرد به خرم آباد

فرهنگ معین

(غِ ) (اِ. ) ۱ - سوراخی که در کوه ، تپه یا بیابان برای استراحت چهارپایان آماده کنند. ۲ - کنایه از: چهاردیواری محقر و تنگ جهت زندگی فقرا.

لغت نامه دهخدا

زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 60900گزی جنوب خاوری مراغه و 390500گزی شمال خاوری راه شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب . منطقه ٔ آن کوهستانی و معتدل ، آب آن از رودخانه ٔ آجرلو و چشمه و دارای محصول غلات ، بادام ،حبوب و بزرک است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


( زاغة ) زاغة. [ غ َ ] ( ع ص ) ج ِ زائغ. قوم زاغة؛ میل کنندگان از حق. ( منتهی الارب ). میل کنندگان از حق یعنی روی گردانیدن از حق. ( آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء و زائغ شود.
زاغه. [ غ َ /غ ِ ] ( اِ ) آغل. محل نگاهداری گوسفند و گاو. غاری که کوهستانیها در کوه میکنند که در زمستانها محل حیوانات باشد. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به زاغذ و آغل شود.

زاغه. [ غ َ ] ( اِخ ) از شهرهای سودان واقع در کنار رود نیل بوده است. ابن بطوطه آرد: بر رود نیل شهری است بنام کارشخو و رود نیل از آن میگذرد و به کابره و سپس بطرف زاغه و از زاغة به تنبکتو میرود. پادشاه زاغه و کابره فرمان بردار پادشاه مالی هستند. اهالی زاغه از دیر باز پیرو اسلام و دارای حس دینی و دانش طلبی میباشند. ( سفرنامه ابن بطوطه چ پاریس ج 4 ص 395 ).

زاغه. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین. واقع در 21000گزی باختر آبیک و 3000گزی راه عمومی و 1000گزی ایستگاه زیاران در جلگه ای معتدل. سکنه آن 330 و زبان آنها کردی و فارسی است. آب آن از چاه و در بهار از رودخانه بهجت آباد و محصول آن غلات و هندوانه. شغل اهالی زراعت و ساکنین آن از طایفه مافی اند و تغییر مکان نمی کنند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

زاغه. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود از شهرستان تویسرکان. واقع در 14000هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و 7000 گزی شمال باختری جمیل آباد واقع در منطقه ای کوهستانی و سردسیر. زبان سکنه فارسی و آب آن از چشمه و دارای محصول غلات و اندکی گردو و لبنیات میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

زاغه. [ غ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری دورود کنار راه مالرو و راه ژان به گله کوچک در منطقه ای جلگه و معتدل. زبان سکنه لری و دارای آب از قنات و محصول غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

زاغه. [ غ َ ] ( اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد است. این بخش در خاور شهرستان و محدود است از شمال به بخش چقلوندی از خاور به منطقه بروجرد از باختر به بخش حومه و از جنوب به بخش پاپی. موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوای قسمتی از آن گرمسیر و قسمت دیگر معتدل و قسمتی نیز سردسیر است. آب آن از سراب های میرک و طویله وفائی شاه و رودخانه کیان و چندین سراب دیگر تأمین میشود و محصول عمده اش غلات و لبنیات است. این بخش از 4 دهستان و 90 آبادی بشرح زیر تشکیل گردیده :

زاغه . [ غ َ /غ ِ ] (اِ) آغل . محل نگاهداری گوسفند و گاو. غاری که کوهستانیها در کوه میکنند که در زمستانها محل حیوانات باشد. (فرهنگ نظام ). و رجوع به زاغذ و آغل شود.


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) از شهرهای سودان واقع در کنار رود نیل بوده است . ابن بطوطه آرد: بر رود نیل شهری است بنام کارشخو و رود نیل از آن میگذرد و به کابره و سپس بطرف زاغه و از زاغة به تنبکتو میرود. پادشاه زاغه و کابره فرمان بردار پادشاه مالی هستند. اهالی زاغه از دیر باز پیرو اسلام و دارای حس ّ دینی و دانش طلبی میباشند. (سفرنامه ٔ ابن بطوطه چ پاریس ج 4 ص 395).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 24000گزی جنوب خاوری دیواندره ، بر کنار راه سنندج به دیواندره . منطقه ٔ آن کوهستانی و سردسیر و زبان سکنه ٔ آن کردی است و دارای آب از رودخانه و چشمه و محصول غلات ، حبوب و لبنیات است . این ده به دو محل بفاصله ٔ 2 کیلومتر بنام زاغه بالا و زاغه پائین تقسیم میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). و رجوع به زاغه بالا و زاغه پائین شود.


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین . واقع در 21000گزی باختر آبیک و 3000گزی راه عمومی و 1000گزی ایستگاه زیاران در جلگه ای معتدل . سکنه ٔ آن 330 و زبان آنها کردی و فارسی است . آب آن از چاه و در بهار از رودخانه ٔ بهجت آباد و محصول آن غلات و هندوانه . شغل اهالی زراعت و ساکنین آن از طایفه مافی اند و تغییر مکان نمی کنند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد است . این بخش در خاور شهرستان و محدود است از شمال به بخش چقلوندی از خاور به منطقه ٔ بروجرد از باختر به بخش حومه و از جنوب به بخش پاپی . موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوای قسمتی از آن گرمسیر و قسمت دیگر معتدل و قسمتی نیز سردسیر است . آب آن از سراب های میرک و طویله ٔ وفائی شاه و رودخانه ٔ کیان و چندین سراب دیگر تأمین میشود و محصول عمده اش غلات و لبنیات است . این بخش از 4 دهستان و 90 آبادی بشرح زیر تشکیل گردیده :
1- دهستان دالوند 30 ده 5900 نفر
2- دهستان سگوند 35 ده 6100 نفر
3- دهستان رازان 9 ده 900 نفر
4- دهستان قائدرحمت 16 ده 2700 نفر
ساکنین این بخش از طوایف دالوند، سگوند، قائدرحمت و رازان میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


زاغه . [ غ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 32000گزی خاور سنندج و 4000گزی جنوب راه سنندج به همدان ، منطقه ٔ آن دامنه و سردسیر و زبان سکنه ٔ آن کردی و آب آن از چشمه است و دارای محصول غلات و توتون میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


زاغة. [ غ َ ] (ع ص ) ج ِ زائغ. قوم زاغة؛ میل کنندگان از حق . (منتهی الارب ). میل کنندگان از حق یعنی روی گردانیدن از حق . (آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء و زائغ شود.


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی . در 1800گزی شمال خوی و 4050گزی خاور شوسه ٔ خوی به ماکو. منطقه ٔ آن کوهستانی معتدل و مالاریائی و دارای آب از دره کندلی و محصول غلات میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود از شهرستان همدان . واقع در 11000گزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار و 1000گزی جنوب راه همدان به کرمانشاه . منطقه ٔ آن کوهستانی ، سردسیر و مالاریائی و زبان اهالی ترکی و فارسی است و دارای آب از قنات و محصول غلات ، حبوب ، لبنیات ، انگور و صیفی و یک قلعه خرابه قدیم میباشد. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری دورود کنار راه مالرو و راه ژان به گله کوچک در منطقه ای جلگه و معتدل . زبان سکنه لری و دارای آب از قنات و محصول غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلقل رود از شهرستان تویسرکان . واقع در 14000هزارگزی جنوب شهر تویسرکان و 7000 گزی شمال باختری جمیل آباد واقع در منطقه ای کوهستانی و سردسیر. زبان سکنه فارسی و آب آن از چشمه و دارای محصول غلات و اندکی گردو و لبنیات میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) گردنه ای است واقع در راه بروجرد به خرم آباد. مؤلف جغرافیای غرب آرد: پونه کوه و دریاکوه ارتفاعاتشان کمتر از کوه «چهل نابالغان و گروکوه » است و جاده هائی به ارتفاع 2690 متر پس از عبور ازبروجرد از آنها عبور کرده و به خرم آباد وصل میشود مانند گردنه ٔ زاغه در جنوب اشتران کوه و قلیان کوه موازی با آن واقع شده است . (جغرافیای غرب ایران ص 29).


فرهنگ عمید

۱. [مجاز] خانۀ کوچک و محقر فقرا که معمولاً در حاشیۀ شهر قرار دارد.
۲. محل نگهداری حیوانات اهلی، آغل.

دانشنامه عمومی

زاغه در لغت به محله های فقیرنشین و بدون مجوز در حاشیه شهرها گفته می شود. معمولاً امکانات بهداشتی، رفاهی و امنیتی در مناطق زاغه نشین وجود ندارد.
فقدان تأسیسات شهری مناسب و کافی
فقدان خدمات شهری مناسب و کافی
افزایش تنش ها به علت شکاف عمیق اجتماعی بین ساکنان این سکونتگاه ها و مناطق رسمی شهری
پیچیدگی و دشواری تأمین خدمات به علت توسعه ناموزون و برنامه ریزی نشده
هم اکنون بیش از یک میلیارد نفر از مردم جهان در زاغه ها زندگی می کنند. برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد، با توجه به رشد جمعیت جهان، جمعیت زاغه نشین ها در سال ۲۰۳۰ میلادی را در حدود ۲ میلیارد نفر برآورد کرده است. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، هم اکنون بیش از یک نفر از هر ۳ ساکن در شهرهای کشورهای در حال توسعه در زاغه زندگی می کند.زاغه ها طیفی از آپارتمانهای پر تراکم و بد منظره در مرکز شهر تا سکونتگاه های پراکنده غیررسمی و بدون قانون در حاشیه شهرها را شامل می شود. برخی بیش از ۵۰ سال قدمت دارند و برخی هنوز در حال تصرف شدن هستند.
سکونتگاه های غیررسمی در مسائل و مشکلات زیر با هم اشتراک دارند:
در آغاز پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، ۳۰ درصد مردم در شهرها و ۷۰ درصد در روستاها زندگی می کردند اما سیاست های نادرست و عدم ایجاد اشتغال در روستاها سبب مهاجرت شده است و در کنار آن حاشیه نشینی ایجاد شده که در این میان مشهد بیشترین سهم را دارد به طوری که متوسط حاشیه نشینی در کلان شهرها ۱۶ درصد جمعیت است اما مشهد، ۳۰ درصد جمعیت حاشیه نشین دارد.

پیشنهاد کاربران

معمولا به محل نگهداری سلاح و مهمات در پادگان ها زاغه مهمات گفته میشه


کلمات دیگر: