برابر پارسی : پسمان ها
ضایعات
برابر پارسی : پسمان ها
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
خسارة
مترادف و متضاد
کاهش، کهنگی، خمود، ضایعات، میزان کاهش، کاستن پلهای
ضایعات، اتلاف
تحریف، ضایعات
تلفات، ضایعات
ضایعات
کاهش، ضایعات، اتلاف، تضییع، تفریط کاری
فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث ضایع ۱ - از دست رفته تلف شده . ۲ - فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات .
دورریزهای حاصل از فرایندهای تولید
لغت نامه دهخدا
ضایعات. [ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ضایعة.
فرهنگ عمید
= ضایع
ضایع#NAME?
فرهنگ فارسی ساره
پسمان ها
فرهنگستان زبان و ادب
{scrap} [مهندسی محیط زیست و انرژی] دورریزهای حاصل از فرایندهای تولید
پیشنهاد کاربران
در پارسی " تبست ها " در نسک: فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کلمات دیگر: