کلمه جو
صفحه اصلی

ذخیره کردن


مترادف ذخیره کردن : انبار کردن، انباشتن، اندوختن، پس انداز کردن

برابر پارسی : انباردن

فارسی به انگلیسی

hoard, reserve, save, stockpile, store, bespeak, to reserve, to put in store

to reserve, to put in store


bespeak, hoard, reserve, save, stockpile, store


فارسی به عربی

کنز , مخزن ، اِدّخار

مترادف و متضاد

stock (فعل)
انبار کردن، ذخیره کردن، به موجودی افزودن

lay in (فعل)
ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن

hoard (فعل)
انباشتن، احتکار کردن، ذخیره کردن

store (فعل)
اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن

stash (فعل)
انباشتن، انبار کردن، ذخیره کردن

lay by (فعل)
ذخیره کردن، متروک کردن

انبار کردن، انباشتن


اندوختن، پس‌انداز کردن


۱. انبار کردن، انباشتن
۲. اندوختن، پسانداز کردن


فرهنگ فارسی

نهادن . پس انداز کردن .

انباشتن داده‌ها و اطلاعات در حافظه


لغت نامه دهخدا

ذخیره کردن. [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن. پس انداز کردن. ادّخار. اذّخار. انبار کردن. اندوختن. الفنجیدن. بیلفنجیدن. الفغدن. بیلفغدن. پس دست داشتن.الفختن. بیلفختن. اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن. یخنی. اقماز.

فرهنگ فارسی ساره

انباردن


فرهنگستان زبان و ادب

{store} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] انباشتن داده ها و اطلاعات در حافظه

پیشنهاد کاربران

رزرو

اَلفَختَن

منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی

اندوختن جمع آوری کردن. رزرو.


کلمات دیگر: