مترادف ژاژخایی : بیهوده گویی، هرزه درایی، یاوه درایی، یاوه سرایی
ژاژخایی
مترادف ژاژخایی : بیهوده گویی، هرزه درایی، یاوه درایی، یاوه سرایی
فارسی به انگلیسی
idle talk, babbling, backbiting, gossiping
مترادف و متضاد
عبارت سازی، ورور، وراجی، پچ پچ، یاوه گویی، پرگویی، ژاژخایی
بیهودهگویی، هرزهدرایی، یاوهدرایی، یاوهسرایی
فرهنگ فارسی
۱ - خاییدن گیاه موسوم به ژاژ . ۲ - بیهوده گویی ترفند بافی .
(کنایی) بیهوده گویی
جملات نمونه
ژاژخایی کردن، ژاژخاییدن
to babble, to backbite, to engage in idle talk, to gossip
فرهنگ معین
(حامص . ) بیهوده گویی .
لغت نامه دهخدا
ژاژخائی. ( حامص مرکب ) علک خائی. برغست خائی. بیهوده گوئی. لک درائی. هرزه درائی. ژاژدرائی. یاوه سرائی. یافه سرائی. هرزه سرائی.هرزه لائی. حرف مفت زنی. خام درائی. ول گوئی :
خیره روئی ز تیره رائی به
بیزبانی ز ژاژخائی به.
نکند ژاژخائی برخیر.
کی رسد سیرالثوانی در نجیب ساربان.
هنوز در عدم است آنکه همقران من است.
دور از من و تو به ژاژخائی.
ما چه غم داریم گو میخای ژاژ.
خیره روئی ز تیره رائی به
بیزبانی ز ژاژخائی به.
سنائی.
هر سخن را به جایگاه نهدنکند ژاژخائی برخیر.
سوزنی.
جان کنند از ژاژخائی تا به گرد من رسندکی رسد سیرالثوانی در نجیب ساربان.
خاقانی.
ز ژاژخائی هر ابلهی نرنجم از آنک هنوز در عدم است آنکه همقران من است.
خاقانی.
حاسد ز قبول این روائی دور از من و تو به ژاژخائی.
نظامی.
ژاژخائی میکند با ما رقیب ما چه غم داریم گو میخای ژاژ.
؟ ( از محمودنامه از آنندراج ).
فرهنگ عمید
بیهوده گویی، یاوه سرایی.
پیشنهاد کاربران
حرف مفت
کلمات دیگر: