chieftain (اسم)سالار، خیلتاش، سر دسته، رئیس قبیلهsheik (اسم)سالار، رئیس، رئیس قبیله، شیخ، رئیس خانوادهsheikh (اسم)سالار، رئیس، رئیس قبیله، مرشد، شیخ، رئیس خانواده
برای ایران شاه انقلاب مشروطه جمهوری اسلامی و رئیس قبیله انقلاب مشروطه جمهوری اسلامی را بسازید. که نباید حکومت کند.
سالار قوم. [ رِ ق َ / قُو ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس و مهتر قوم. ( ناظم الاطباء ) . سرلشکر. ( آنندراج ) .