مترادف ضامن : پایندان، پذرفتار، کفیل، متعهد
برابر پارسی : پایندان، پشتیبان
bail, bailsman, bondsman, guarantee, guarantor, ratchet, sponsor, surety, tripper, voucher
surety, guarantor, safety-bolt, sere or sear, lock-back
ضامن , ضمانت کننده , کفيل , متعهد
۱. عهدهدار غرامت؛ کفیل؛ ملتزم.
۲. (حقوق) کسی که میپذیرد بدهکار یا گناهکار را در موقع معیّن به دادگاه تحویل دهد.
۳. نوعی وسیلۀ دکمهمانند در برخی وسایل، بهویژه در نوعی چاقو.
〈 ضامن آهو: [عامیانه] لقب امام رضا.
〈 ضامن دَرَک: (حقوق) کسی که بپذیرد که هرگاه عیبونقص یا ایرادی در کالای فروختهشده پیدا شد از عهدۀ خسارت خریدار برآید.
پایندان