مترادف سایل : فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس ، پرسشگر، پرسنده ، جاری، روان، سیلان کننده
متضاد سایل : بی نیاز، غنی، جواب گو، مجیب، پاسخ ده
برابر پارسی : پرسش کننده، دریوزه گر، گدا
beggar
beggar, friar, pauper
سيال , روان , نرم وابکي , مايع , متحرک , ابگونه , چيز ابکي , سليس , نقد شو , پول شدني , سهل وساده , شيره , شيره گياهي , عصاره , خون , شيره کشيده از , ضعيف کردن
صفت
سایل، فقیر، گدا، متکدی
پرسشگر، پرسنده
۱. سایل، فقیر، گدا، متکدی
۲. پرسشگر، پرسنده ≠
۳. پاسخگو
۱. فقیر، گدا، متکدی، ونگ، دریوزه، مفلس ≠ بینیاز، غنی
۲. پرسشگر، پرسنده ≠ جوابگو، مجیب، پاسخده
۳. جاری، روان، سیلانکننده
(از بهترین اشعار پژمان ).
#
#
#
#
(تحفه ٔ سامی ص 35).
#
#
#
#
#
#
(آتشکده ٔ آذر چ شهیدی ص 88).
سایل . [ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به سائل شود.
سعدی .
۱. سؤالکننده؛ پرسشکننده.
۲. خواهنده؛ کسی که طلب احسان کند.
۳. (اسم، صفت) [مجاز] آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد: ◻︎ چو سائل از تو بهزاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی: ۹۴).
〈 سائلبهکف: [قدیمی، مجاز] کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند؛ آنکه پیشهاش گدایی است.
دریوزه گر