مرتضی
فارسی به انگلیسی
bribee
[o.s.] approvable
فرهنگ اسم ها
معنی: خشنود شده، برگزیده، لقب امیرالمؤمنین علی ( ع ) امام اول شیعیان، ( در قدیم ) پسندیده شده، مورد رضایت و پسند قرار گرفته، ( اَعلام ) ) از لقبهای امیرالمؤمنین علی ( ع )، امام اول شیعیان، ) مرتضی زبیدی [، قمری] محدث و لغت شناس عرب، اهل عراق و ساکن زبید یمن و مصر، مؤلف فرهنگ عربی تاج العروس و شرح احیای علوم الدین غزالی، ( در اعلام ) لقب امیرالمؤمنین علی ( ع )
(تلفظ: mortazā) (عربی) (در قدیم) پسندیده شده ، مورد رضایت و پسند قرار گرفته ؛ (در اعلام) لقب امیرالمؤمنین علی (ع) .
فرهنگ فارسی
پسندیده، خشنود، برگزیده، ولقب امیرالمومنین علی ، مرتضوی: منسوب به مرتضی علی
( اسم ) ۱ - راضی کرده شده خشنود شده . ۲ - پسندیده برگزیده : چون بگورستان روی ای مرتضی استخوانشان را بپرس از ما مضی . ( مثنوی ) ۳- ( اسم ) نامی است از نامهای مردان.
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مرتضی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) کسی که برمی گزیند و اختیار میکند و پسند می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از ارتضاء. رجوع به ارتضاء شود. || راضی . خشنود. (ناظم الاطباء). که چیزی را اختیار کند و بدان قانع و خرسند باشد. رجوع به اقرب الموارد و نیز رجوع به ارتضاء شود.
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی .
مولوی .
|| راضی کرده شده . خشنود شده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ارتضاء شود.
مرتضی . [ م ُ ت َ ضی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مرتضی . (ناظم الاطباء). رجوع به مرتضوی شود.
مرتضی . [م ُ ت َ ضا ] (اِخ ) (سید...) رجوع به علم الهدی شود.
مرتضی .[ م ُ ت َ ضا ] (اِخ ) (شیخ ...) رجوع به انصاری شود.
مرتضی .[ م ُ ت َ ضا ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر، در 4هزارگزی جنوب غربی سماله و 14هزارگزی شمال راه شوشتر به مسجد سلیمان ، در منطقه کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 250 تن سکنه است . آبش از چشمه و شعبه ٔ کارون . محصولش غلات ، برنج ، خربزه . شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6).
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی.
مرتضی. [ م ُ ت َ ضا ] ( اِخ ) لقب علی بن ابی طالب است علیه السلام :
خاصه تر این گروه کز دل پاک
شیعت مرتضای کرارند.
بحر عقول را دُری شهر علوم را دَری.
هدیه چون مرتضی فرستادی.
مرتضی. [م ُ ت َ ضا ] ( اِخ ) ( سید... ) رجوع به علم الهدی شود.
مرتضی.[ م ُ ت َ ضا ] ( اِخ ) ( شیخ... ) رجوع به انصاری شود.
مرتضی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) کسی که برمی گزیند و اختیار میکند و پسند می کند. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی از ارتضاء. رجوع به ارتضاء شود. || راضی. خشنود. ( ناظم الاطباء ). که چیزی را اختیار کند و بدان قانع و خرسند باشد. رجوع به اقرب الموارد و نیز رجوع به ارتضاء شود.
مرتضی. [ م ُ ت َ ضی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به مرتضی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به مرتضوی شود.
مرتضی.[ م ُ ت َ ضا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی بخش عقیلی شهرستان شوشتر، در 4هزارگزی جنوب غربی سماله و 14هزارگزی شمال راه شوشتر به مسجد سلیمان ، در منطقه کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 250 تن سکنه است. آبش از چشمه و شعبه کارون. محصولش غلات ، برنج ، خربزه. شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیای ایران ج 6 ).
خاصه تر این گروه کز دل پاک
شیعت مرتضای کرارند.
ناصرخسرو.
زبده ٔ دور عالمی زان چو نبی و مرتضی
بحر عقول را دُری شهر علوم را دَری .
خاقانی .
مرتضی صولتامگر سوی قبر
هدیه چون مرتضی فرستادی .
خاقانی .
رجوع به علی (ابن ابی طالب ) شود.
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
راضی شده
علی بن ابی طالب امام اول شیعیان
سید مرتضی علم الهدی از علمای شیعه
سید مرتضی عسکری
مرتضی انصاری
مرتضی مطهری
شیخ مرتضی ریزی
مرتضی تهرانی
مرتضی حیدری
مرتضی احمدی
مرتضی احمدی هرندی
مرتضی کاظمی
مرتضی ضرابی
مرتضی پورصمدی
مرتضی حنانه
مرتضی محجوبی
مرتضی عبدالرسولی
مرتضی تمدن
مرتضی بختیاری
مرتضی خان زند
مرتضی مرعشی
مرتضی آقاتهرانی
مرتضی فنونی زاده
مرتضی اسدی
مرتضی محجوب
مرتضی ابراهیمی
مرتضی پاشایی
مرتضی قریب، پژوهشگر ایرانی
مرتضی زارع
آلبوم دلگیر
کلتکس رکوردز
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خویش را در زادگاهش به انجام رساند و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته معماری ادامه داد و به پایان رسانید. وی که از دوران نوجوانی به طراحی علاقه مند بود، از سنین جوانی به فعالیت در زمینه طراحی و گرافیک مشغول شد و تا زمانی که در ایران بود (بخصوص در سالهای قبل از انقلاب اسلامی) در چند شرکت تبلیغاتی به انجام کارهای طراحی و تبلیغاتی پرداخت.
مرتضی کار خوانندگی را نخست از کاخ سازمان جوانان شروع کرد و بعد به صورت حرفه ای، از زمانی که در ارتش بود، به فعالیت خویش ادامه داد. وی اولین بار به سال ۱۳۴۸ خورشیدی، در تلویزیون، و در برنامه معروف میخک نقره ای که با همّت و ابتکار فریدون فرخزاد از تلویزیون ملی ایران پخش می شد، در فستیوال آوازی که برگزار شده بود مقام اول را به دست آورد و از آنجا بود که کار خوانندگی را به صورت حرفه ای آغاز نمود.
پیشنهاد کاربران
هم خدا از او راضی ست ، هم او از خدا
یاعلی
خشنود . پسندیده . مهربان . قابل اطمینلن . دوست داشتنی و از القاب مولا علی ( ع )
هرکس مرتضی داره دیگه نیاز به هیچ کسی نداره
بد نبود
برای
من
. . . . .
مرتضے به معنی کامل عشق است
مرتضی جــــــــــــون خیلی دوست دارم .
برای من نه شما
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
معنی مرتضی: پسندیده - راضی کرده شده. خشنود شده.
خداجونم مرتضای منو تو پناه خودت حفظ کن
ریشه این اسم از مر ( تلخ با دشمنان ) و تضی ( سیرین با آشنایانو دوستان ) است
یعنی شکافنده، انتخاب شده، مورد پسند قرار گرفته ینی مورد رضایت بوده
اسمی زیبا و نع لایق هر کس جز مولا❤️