کلمه جو
صفحه اصلی

خادمه


مترادف خادمه : پرستار، کلفت، کنیز، مستخدمه

متضاد خادمه : بی بی، خاتون، مخدومه

فارسی به انگلیسی

female servant, house maid

servant, female servant, housemaid


فارسی به عربی

عاملة التنظیف

عربی به فارسی

کلفت , خدمتگزار


مترادف و متضاد

maid (اسم)
مستخدمه، خدمتکار، خادمه، دختر، دوشیزه یا زن جوان، پیشخدمت مونی

chambermaid (اسم)
خدمتکار، کلفت، خادمه

housemaid (اسم)
کلفت، خادمه، خدمتگزار

female servant (اسم)
خادمه

پرستار، کلفت، کنیز، مستخدمه ≠ بی‌بی، خاتون، مخدومه


فرهنگ فارسی

خدمتکارزن، کلفت، مونث خادم
( اسم ) مونث خادم خدمتکار زن کلفت. جمع : خادمات .

فرهنگ معین

(دِ مِ ) [ ع . خادمة ] (اِفا. ) خدمتکار زن ، کنیز، کلفت . ج . خادمات .

لغت نامه دهخدا

خادمه. [ دِ م َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث خادم. خدمت کننده. || پرستار. خدمتکار زن. کلفت. کنیزک. کنیز :
خادمه سرای را گو در حجره بند کن
تا بسر حضور ما ره نبرد موسوسی.
سعدی.
- اعضاء خادمه ؛ آن اندامها که خدمت اندامهای دیگر کنند.
- خادمه کلیسا. در ایام سابق زنان صالحه و مقدس در کلیساها بوده ، همواره زنان را خدمت مینموده اند، چنانکه شماسان مردان را خدمت میکنند. ( قاموس کتاب مقدس ).
- قوای خادمه طبیعیه ؛ عبارت است از ماسکه و هاضمه و جاذبه و دافعه. ( از تذکره داود ضریر انطاکی ج 1 ص 13 ).
و رجوع به خدمتکار شود.

فرهنگ عمید

کلفَت.


کلمات دیگر: