کلمه جو
صفحه اصلی

شاخ و برگ

فارسی به انگلیسی

embroidery, foliage, greenery, leafage, umbrage, umbrella


embellishment, foliage, greenery, leafage, umbrage, embroidery, umbrella
foliage
, herbage, details, enlargement, embellishment

فارسی به عربی

اجمة , خضرة

مترادف و متضاد

bush (اسم)
بته، بوته، شاخ و برگ

foliage (اسم)
شاخ و برگ، برگ درختان

herbage (اسم)
شاخ و برگ، علف، گیاه، رستنی

tod (اسم)
شاخ و برگ، سحلب، واحد قدیمی وزن

فرهنگ فارسی

جزئیات و فروعات

لغت نامه دهخدا

شاخ و برگ. [ خ ُ ب َ ] ( اِ مرکب ) جزئیات و فروعات. ( فرهنگ نظام ). کنایه از طول و عرض در حرف و حکایت. ( آنندراج ). و آرایش های فضول و غیر ضرور.
- شاخ و برگ دادن بحکایتی و قصه ای و واقعه ای ؛ با اغراق و مبالغه آن را بیان کردن. بیش یا بهتر یا بدتر از آنچه هست نمودن آن. رجوع به شاخ و برگ ساختن شود.
- شاخ و برگ ساختن ؛ شاخ و برگ دادن :
بود مجنون ریشه ای از نخل صحرای جنون
عاقلان بر قصه او شاخ و برگی ساختند.
میرمعصوم کاشی ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: