کلمه جو
صفحه اصلی

محمدعلی

فرهنگ اسم ها

اسم: محمدعلی (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mohammad ali) (فارسی: محمّدعلي) (انگلیسی: mohammad-ali)
معنی: ترکیب دو اسم محمد و علی ( ستوده و بلندمرتبه )، از نام های مرکب، محمّد و علی، ( اَعلام ) ) محمّدعلی اصفهانی: [قرن هجری] مشهور به سروش، شاعر ایرانی دربار ناصرالدین شاه ملقب به شمس الشّعرا، ) محمّدعلی پاشا: [، میلادی] خدیو مصر [، میلادی] از تبار آلبانیایی، بنیانگذار آخرین سلسله ی سلطنتی مصر، معروف به خدیویه، ) محمّدعلی شاه قاجار: شاه ایران [، قمری] از سلسله ی قاجاریه که به مخالفت با اساس مشروطیت برخاست و دست به کودتا علیه مجلس زد [ هجری]، ولی مشروطه خواهان در شهرستان ها مقاومت کردند و سرانجام با حمله به تهران او را به پناهنده شدن در سفارت روس واداشتند، او در اروپا مرد [شمسی]، محمد و علی، ترکیب اسامی محمد و علی

(تلفظ: mohammad ali) از نام‌های مرکب ، ← محمد و علی .


فرهنگ فارسی

سلطان مصر ( و. کاوالا ۱۷۶۹ م . قاهره ۱۸۴۹ م . ) در جوانی بخدمت نظام داخل گردید و بر علیه قشون ناپلئون وارد جنگ شد. در ۱۸٠۴ م . نایب السلطنه مصر شد. در سال ۱۸۳۳ عثمانی ها را از مصر بیرون کرد .

لغت نامه دهخدا

محمدعلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) (میرزا...) متخلص به سروش . رجوع به سروش اصفهانی شود.


محمدعلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) حزین . رجوع به حزین لاهیجی شود.


محمدعلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) (میرزا...) مصاحبی نائینی متخلص به عبرت پسر میرزا عبدالخالق متولد 1283 هَ . ق . از جمله شعرا و خوشنویسان است . از آثار او علاوه بر دیوان اشعار کتاب مدینةالادب است که با خط خوش خویش در شرح حال شعرای معاصر نوشته شده است . عبرت در سال 1321 هَ . ق . در 76سالگی در تهران درگذشت . (از رجال بامداد ج 3 ص 431).


محمدعلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) دهمین از خاندان خوقند (1237 - 1256 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 252).


محمدعلی . [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نودان بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون ، واقع در 19هزارگزی شمال نودان و جنوب کوه چنار و کنار رود شاپور با 101 تن سکنه . آب آن از چشمه وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


محمدعلی. [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نودان بخش کوهمره نودان شهرستان کازرون ، واقع در 19هزارگزی شمال نودان و جنوب کوه چنار و کنار رود شاپور با 101 تن سکنه. آب آن از چشمه وراه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

محمدعلی. [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) دهمین از خاندان خوقند ( 1237 - 1256 هَ. ق. ). ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 252 ).

محمدعلی. [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) حزین. رجوع به حزین لاهیجی شود.

محمدعلی. [م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) فروغی. رجوع به فروغی شود.

محمدعلی. [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) ( میرزا... ) متخلص به سروش. رجوع به سروش اصفهانی شود.

محمدعلی. [ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] ( اِخ ) ( میرزا... ) مصاحبی نائینی متخلص به عبرت پسر میرزا عبدالخالق متولد 1283 هَ. ق. از جمله شعرا و خوشنویسان است. از آثار او علاوه بر دیوان اشعار کتاب مدینةالادب است که با خط خوش خویش در شرح حال شعرای معاصر نوشته شده است. عبرت در سال 1321 هَ. ق. در 76سالگی در تهران درگذشت. ( از رجال بامداد ج 3 ص 431 ).

محمدعلی . [م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) فروغی . رجوع به فروغی شود.


دانشنامه عمومی

مُحَمَّدعلی یکی از نام های اسلامی برای پسران است. این نام ترکیبی از دو نام محمد و علی است.
محمد علی کلِی
محمدعلی جمال زاده
محمدعلی ابطحی
محمدعلی افراشته
محمدعلی بهمنی
محمدعلی پاشا
محمدعلی جناح
محمدعلی خان رحمت آبادی
محمدعلی دادخواه
محمدعلی دادور
محمدعلی رجایی
محمد بن علی سنوسی
محمدعلی شاه قاجار
محمدعلی شیرازی
محمدعلی صفاری
محمدعلی فردین
محمدعلی فروغی
محمدعلی کشاورز
محمدعلی کلی
محمدعلی مجتهدی گیلانی
محمدعلی میرزا
محمدعلی نجفی
محمدعلی نمازی

دانشنامه آزاد فارسی

محمّدعلی (قرن ۱۱ق)
(نام کامل: محمدعلی منصور بن ملک حسین اصفهانی) نگارگر ایرانی. نزد پدرش، ملک حسین اصفهانی، هنر آموخت، احتمالاً بعدها شاگرد معین مصوّر نیز بوده است. محمدعلی از اهالی اصفهان بود. به ترسیم صحنه های بزمی، و طراحی پیکر آدمی، و حیوانات و کوه تمایل داشت. برای برجسته نمایی پیکره ها غالباً از هاشورزنی استفاده می کرد. ازجمله آثارش میمون سوار بر یک خرس، و جوان عصا به دست، درخور ذکرند.

محمّد علی (قرن ۱۴ق)
نقاش ایرانی. به سبک کلاسیک غربی تمایل داشت. با رنگ روغن هنرآفرینی می کرد، و زندگی عادی و روزمره مردم را به تصویر می کشید. احتمالاً زادۀ تبریز بوده، لیکن به قفقاز مهاجرت کرده، و در آن جا هنر آموخته است. ازجمله پرده های رنگ وروغن برجامانده از او، تابلوی مجلس زنانه (۱۲۸۳ش) درخور ذکر است.

پیشنهاد کاربران

ستوده ی والامقام


ستوده و بلند مرتبه

توانا، بلندمرتبه، مقام دار، قوی.


کلمات دیگر: