( اسم ) گوشت درون و بیرون دهان .
فرشته ایست در دین زرتشت
(زَ) [ په . ] (اِ.) سرما، سردی .
(زَ) (اِ.) گوشت درون و بیرون دهان .
زم . [ زَ ] (اِخ ) فرشته ای است در دین زردشت . (فرهنگ فارسی معین ).
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 744).
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
فرخی .
(ویس و رامین ).
اسدی (گرشاسبنامه ).
ناصرخسرو.
سنائی .
خاقانی .
زم . [ زَ ] (اِخ ) نام چشمه ای است و بعضی چشمه ٔ زمزم را گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). نام چاهی در مسجدالحرام که به چاه زمزم معروف است . (ناظم الاطباء). رجوع به زمزم شود.
بنت الکعب (از فرهنگ جهانگیری ).
فردوسی (از آنندراج و انجمن آرا).
رودکی (از لغت فرس ایضاً).
منوچهری .
زم . [ زَم م ] (ع مص ) بستن . || برداشتن و بلند کردن شتر سر خود را از درد بینی . || بلند کردن مرد سر خود را. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بلند برداشتن سر. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || تکبر کردن و گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکبر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || پر کردن مشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مهار در بینی شتر کردن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). || زمام ساختن نعل را. || پیش شدن در رفتن و سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فراپیش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سر برداشته بردن گرگ بزغاله را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرمت کردن دیوار. || تنگ کردن لباس . || جمع کردن لبان . || تحمل کردن . تاب آوردن . (از دزی ج 1 ص 600). رجوع به همین کتاب شود. || (اِمص ) سکوت . الحدیث : لیس فی امتی رهبانیة و لاسباحة و لا زم . (ناظم الاطباء).
۱. سرما؛ سردی.
۲. (صفت) سرد.
گوشت درون دهان: ◻︎ آرزومند آن شده تو به گور / که رسد نانت پارهای بر زم (رودکی: لغتنامه: زم).
۱رطوبت ۲سرما ۳ذهن