زده شدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
دل زده شدن متنفر شدن غارت شدن حلاجی شدن پنبه و پشم و جز آن کوفته شدن
فرهنگ معین
(زَ دِ. شُ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) بیزار شدن .
لغت نامه دهخدا
زده شدن. [ زَ دَ / دِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) دل زده شدن. متنفر گشتن. بیزار شدن : از همه مردم زده شده بود. ( فرهنگ فارسی معین ). زده شدن از چیزی ، دیگر بار بدو رغبت نکردن. || غارت شدن. مورد دزدی قرار گرفتن کاروان وخانه و جز آن. به سرقت رفتن مال و کالا :
هرچه پرسیدند او را همه این بود جواب
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد.
هرچه پرسیدند او را همه این بود جواب
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد.
لبیبی.
|| حلاجی شدن پنبه و پشم و جز آن : انتداف ؛ زده شدن پنبه. ( تاج المصادر بیهقی ). || کوفته شدن. مضروب شدن. ( ناظم الاطباء ) : مرا گفت این کار بپیچید و دراز کشید چنین که می بینی ، و خصمان زده شده ، چنین شوخ بازآمدند و... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 593 ).کلمات دیگر: