کلمه جو
صفحه اصلی

کیل کردن

فارسی به انگلیسی

to measure


فرهنگ فارسی

پیمودن . پیمانه کردن . با کیل اندازه و مقدار چیزی را معین کردن .

لغت نامه دهخدا

کیل کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیمودن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پیمانه کردن. با کیل اندازه و مقدار چیزی را معین کردن.

پیشنهاد کاربران

در زبان محلی و کتولی به معنای شخم زدن و آماده کردن زمین کشاورزی برای کشت می باشد.


کلمات دیگر: