باختر مشرق .
بختر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بختر. [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) از اعلام ، او راست لغت نامه ای . (یادداشت مؤلف از ترجمه ٔ ابن البیطار ج 1 ص 60).
بختر. [ ب ُ ت ُ ] ( اِخ ) از اعلام ، او راست لغت نامه ای. ( یادداشت مؤلف از ترجمه ابن البیطار ج 1 ص 60 ).
بختر. [ ب َ ت َ ] ( اِ ) باختر. مشرق. ( ناظم الاطباء ).
بختر. [ ب َ ت َ ] ( اِ ) باختر. مشرق. ( ناظم الاطباء ).
بختر. [ ب َ ت َ ] (اِ) باختر. مشرق . (ناظم الاطباء).
پیشنهاد کاربران
خودخواهی
کلمات دیگر: