که بخت بلند دارا بلند بخت .
بخت بلند
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بخت بلند. [ ب َ ب ُ ل َ ] ( ص مرکب ) که بخت بلند دارد. بلندبخت. مقبل.
پیشنهاد کاربران
بخت برنا ؛ بخت جوان. بخت مساعد و بلند :
بر آنند کاندرستخر اردشیر
کهن گشت و شد بخت برناش پیر.
فردوسی.
بخت برنا وقایه عمر است
چشم بیناطلایه رخسار.
خاقانی.
بر آنند کاندرستخر اردشیر
کهن گشت و شد بخت برناش پیر.
فردوسی.
بخت برنا وقایه عمر است
چشم بیناطلایه رخسار.
خاقانی.
کلمات دیگر: