مترادف چشمگیر : صفت، تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه | تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه
چشمگیر
مترادف چشمگیر : صفت، تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه | تماشایی، قابل ملاحظه، شایان توجه، زیاد، فراوان، مهم، باارزش، پرجلوه
فارسی به انگلیسی
arresting, blatant, conspicuous, effective, eminent, explicit, eye-catching, gallant, notable, note, noted, noteworthy, noticeable, phenomenal, prominent, pronounced, remarkable, resounding, rousing, screaming, showy, signal, singular, splendid, stark, striking, supernatural, visib
arresting, blatant, conspicuous, effective, eminent, explicit, eye-catching, gallant, notable, note, noted, noteworthy, noticeable, phenomenal, prominent, pronounced, remarkable, resounding, rousing, screaming, showy, signal, singular, splendid, stark, striking, supernatural, visible
فارسی به عربی
أَثِیث
مترادف و متضاد
چشمگیر، بیرون زده، در حال جست و خیز
صفت
تماشایی
قابل ملاحظه، شایانتوجه، زیاد، فراوان
مهم، باارزش
پرجلوه
واژه نامه بختیاریکا
تی گِر
پیشنهاد کاربران
چشمگیر. قابل توجه. مترادف های این واژه در زبان انگلیسی «remarkable» و «noticeable» می باشند. رجوع شود به «گیر»:
"|| ( نف مرخم ) گیرنده. گاه کلمۀ «گیر» در معنی گیرنده به آخر کلمه ای مزید گردد و افادۀ نعت فاعلی یا مفعولی مرکب و یا معنی خاصی نظیر معنی اسمی و غیره کند چون: آبگیر. آتشگیر. . . . . "
"|| ( نف مرخم ) گیرنده. گاه کلمۀ «گیر» در معنی گیرنده به آخر کلمه ای مزید گردد و افادۀ نعت فاعلی یا مفعولی مرکب و یا معنی خاصی نظیر معنی اسمی و غیره کند چون: آبگیر. آتشگیر. . . . . "
برجسته
جذاب
dramatic
خیره کننده
جالب توجه
کلمات دیگر: