کتلة
جعبه قرقره
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
توده، قلنبه، سد، قطعه، کند، بلوک، جعبه قرقره، کنده، انسداد، مانع ورادع، ساختمان چهارگوش
توده، قلنبه، قطعه، بلوک، جعبه قرقره، کنده
فرهنگ فارسی
مجموعهای از قرقرهها که به یک محور متصل میشوند و میتوانند در جهت مخالف هم حرکت کنند
فرهنگستان زبان و ادب
{pulley block, block} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] مجموعه ای از قرقره ها که به یک محور متصل می شوند و می توانند در جهت مخالف هم حرکت کنند
کلمات دیگر: