کلمه جو
صفحه اصلی

حزب


مترادف حزب : باند، جمع، دسته، عده، فرقه، تشکیلات سیاسی، گروه، بهره، حظ، نصیب

برابر پارسی : گروه، دسته، توده، جرگه

فارسی به انگلیسی

party, sect, tong

party


فارسی به عربی

حزب , طائفة , فئة ، حزب الاستقلال

عربی به فارسی

قسمت , بخش , دسته , دسته همفکر , حزب , دسته متشکل , جمعيت , مهماني , بزم , پارتي , متخاصم , طرفدار , طرف , يارو , مهماني دادن يارفتن


مترادف و متضاد

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

sect (اسم)
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی

faction (اسم)
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب

junta (اسم)
دسته، دسته بندی، حزب، انجمن سری

باند، جمع، دسته، عده، فرقه، تشکیلات سیاسی، گروه


بهره، حظ، نصیب


۱. باند، جمع، دسته، عده، فرقه، تشکیلات سیاسی، گروه
۲. بهره، حظ، نصیب


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - گروه دسته . ۲ - دسته ای از مردم که دارای مسلک خاصی هستند : (( حزب آزادیخواه تصمیم گرفت ... ) ) ۳ - هریک از ۱۲٠ جزو قر آن مجید . ۴ - بهره حظ نصیب . جمع : احزاب .
جمع حزیب

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - گروه ، دسته . ۲ - هر یک از ۱۲٠ جزو قرآن مجید.

لغت نامه دهخدا

حزب . [ ح َ ] (ع مص ) رسیدن چیزی به کسی . رسیدن کار سخت که اندوهناک گرداند. (از منتهی الارب ). کاری رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن چیزی بر کسی و فشردن او را. سخت شدن . حزابة.


حزب . [ ح ِ ] (ع اِ) گروه . (ترجمان عادل ) دسته . (منتهی الارب ). گروه مردم . (غیاث ). ثلة. (دهار). حزبة. حِزق . فوج . فرقة. ج ، احزاب . (منتهی الارب ). || جمعی از کفار که متفق شده ، به حرب رسول (ص ) آمدند. و آن حرب را «غزوه ٔ احزاب » نامند. || یاران . مددکاران . (منتهی الارب ). ملازمان . سپاه یا دوستان یا تابعین برای کسی :
حافظ اعلام شرع ، ناصردین رسول
کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا.

خاقانی .


|| در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف طایفه ای باشند منسوب به یک شخص . و فرق میان حزب و بیت آن است که حزب در بیت داخل باشد چون بطن در قبیله ، و احزاب متفق باشند و با یکدیگر محاضره نکنند، اما بیوت مختلف باشند. (از کتاب نفائس الفنون ، علم فتوت ). || چهار یکی از جزو قرآن و مجموع قرآن سی جزء است پس قرآن صد و بیست حزب باشد. یک صد و بیستم قرآن . || سلاح . (منتهی الارب ). ساز جنگ . || ورد. || وظیفه . || نوبت آب . (منتهی الارب ). || نصیب . پاره ای از هر چیز. || دسته و فرقه ٔ سیاسی که در امور اجتماعی نظرهای خاص بیک طبقه را تعقیب کند.
- حزب اﷲ؛ حزب خدا. مؤمنین . گروه صلحاء. (غیاث ).

حزب . [ ح ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حازب . (منتهی الارب ). || ج ِ حزیب . (منتهی الارب ).


حزب. [ ح ِ ] ( ع اِ ) گروه. ( ترجمان عادل ) دسته. ( منتهی الارب ). گروه مردم. ( غیاث ). ثلة. ( دهار ). حزبة. حِزق. فوج. فرقة. ج ، احزاب. ( منتهی الارب ). || جمعی از کفار که متفق شده ، به حرب رسول ( ص ) آمدند. و آن حرب را «غزوه احزاب » نامند. || یاران. مددکاران. ( منتهی الارب ). ملازمان. سپاه یا دوستان یا تابعین برای کسی :
حافظ اعلام شرع ، ناصردین رسول
کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا.
خاقانی.
|| در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف طایفه ای باشند منسوب به یک شخص. و فرق میان حزب و بیت آن است که حزب در بیت داخل باشد چون بطن در قبیله ، و احزاب متفق باشند و با یکدیگر محاضره نکنند، اما بیوت مختلف باشند. ( از کتاب نفائس الفنون ، علم فتوت ). || چهار یکی از جزو قرآن و مجموع قرآن سی جزء است پس قرآن صد و بیست حزب باشد. یک صد و بیستم قرآن. || سلاح. ( منتهی الارب ). ساز جنگ. || ورد. || وظیفه. || نوبت آب. ( منتهی الارب ). || نصیب. پاره ای از هر چیز. || دسته و فرقه سیاسی که در امور اجتماعی نظرهای خاص بیک طبقه را تعقیب کند.
- حزب اﷲ؛ حزب خدا. مؤمنین. گروه صلحاء. ( غیاث ).

حزب. [ ح َ ] ( ع مص ) رسیدن چیزی به کسی. رسیدن کار سخت که اندوهناک گرداند. ( از منتهی الارب ). کاری رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). دشوار شدن چیزی بر کسی و فشردن او را. سخت شدن. حزابة.

حزب. [ ح ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حازب. ( منتهی الارب ). || ج ِ حزیب. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. هریک از قسمت های چهارگانۀ هر جزء قرآن.
۲. (سیاسی ) گروهی از مردم که دارای مرام و مسلک معینی باشند.
۳. [قدیمی] بهره و نصیب.
۴. [قدیمی] گروه، دسته.

دانشنامه عمومی

(زبان پاک) دسته، گروه، فراهماد.


حزب (ابهام زدایی). حزب به دو معنا به کار می رود:
حزب به معنی گروهی از شهروندان جامعه که دارای اهداف و منافع سیاست مشترک می باشند.
حزب (قرآن) یکی از تقسیم بندی های قرآن.

حزب (قرآن). حزب یکی از تقسیم بندی های فرعی قرآن است. هر جزء به دو یا چهار حزب تقسیم می شود و قرآن جمعاً ۱۲۰ حزب دارد.
خانواده ختم قرآن
اطلاعات قرآنی
مسجد بلال

دانشنامه آزاد فارسی

حِزب (political party)
انجمن افراد همفکری که با هدف دستیابی به قدرت سیاسی و اعمال آن سازمان می یابد. میان حزب و گروه ذی نفع یا گروه فشار تمایز است؛ گروه فشار سودای به قدرت رسیدن ندارد و فقط جویای اعمال نفوذ بر حکومت است، البته برخی از گروه های فشار، مانند جنبش سبزها، در گذر زمان به حزب سیاسی تبدیل شده اند. اصطلاح سیاست از هزاران سال پیش وجود داشته است، اما ظاهراً احزاب عمدتاًَ محصول قرن ۱۹ هستند که نمونه های اولیۀ آن ها حزب های عمدۀ انگلستان یعنی حزب ویگ و حزب توری بوده اند. هرچند در قانون اساسی ایالات متحده امریکا هیچ گونه اشاره ای به احزاب نشده است، حزب های جمهوری خواه و دموکرات به صورت عناصر اصلی نظام سیاسی آن کشور درآمده اند و نمایانگر تاریخ و ساختار اجتماعی و اقتصادی آن کشورند. دولت تک حزبی، که در آن نهادهای حزبی و دولتی درهم ادغام می شوند، از ویژگی های بارز نظام سیاسی ای بود که پس از جنگ جهانی اول به دست لنین (و بعدها استالین) در روسیه روی کار آمد. ادموند بروک حزب را چنین تعریف کرده است: «گروهی از انسان ها که برای پیشبرد منافع ملی از طریق تلاش مشترک خود، در اصل خاصی که همگی دربارۀ آن توافق دارند، با هم متحد شده اند». همچنین، حزب ها عامل بسیج سیاسی و درپی اعمال مستقیم قدرت اند. از این جهت می توان حزب ها را از گروه های فشار، که آن ها هم عامل بسیج سیاسی اند اما درپی اعمال مستقیم قدرت نیستند بلکه جویای تأثیرگذاری بر اعمال قدرت اند، متمایز دانست. حزب ها ریشه در دسته بندی های سیاسی، که ظاهراً در همۀ دولت ها و نظام های سیاسی از دوران باستان وجود داشته اند، دارند. جدا از نوع حکومت موجود، گروه هایی از اشخاص که دارای منافع مشترک ولی متفاوت با یکدیگرند برای تأثیرگذاری یا هدایت اعمال قدرت با هم متحد می شوند. در آن دسته از دولت های پادشاهی اروپا که محدودیت های قانونی برای شاه وضع شد یا نظام شاهی جای خود را به حکومت جمهوری داد، حزب ها در درون و بیرون قوۀ مقننه پا گرفتند. حزب های بیشتر کشورها به درجات مختلف پای بند نوعی حکومت مردم سالارانه اند، اما حزب های دیگری هم هستند که ارزش های مردم سالاری را مردود می شمارند و درصددند که رژیم هایی اقتدارگرا برپا کنند؛ بارزترین نمونه های آن ها عبارت اند از حزب های فاشیستی، که در فاصلۀ دو جنگ جهانی در ایتالیا و آلمان به قدرت رسیدند، و حزب های کمونیستی، که در اتحاد شوروی، اروپای شرقی، چین، بخش هایی از آسیای جنوب شرقی روی کار آمدند. بنابراین، بسته به پای بندی های ایدئولوژیک اساسی حزب ها به نوع رژیمی که می خواهند روی کار بیاورند، می توان میان آن ها فرق گذاشت، ولی در چارچوب همین پای بندی هم می توان میان آن ها، بسته به میزان تندرو یا محافظه کار بودن شان که غالباً با اصطلاح های نسبی چپو راستتوصیف می شوند، تمایز قائل شد. حزب های کمونیست، حزب های کارگر، و حزب های سوسیال دموکرات عموماً حزب هایی متعلق به جناح چپ، و حزب های محافظه کار، لیبرال، و دموکرات مسیحی نیز عموماً متعلق به جناح راست شناخته می شوند. ولی معمولاً جایگاه نسبی مرکز طیف سیاسی از هر کشور به کشور دیگر فرق می کند؛ مثلاً، مرکز طیف سیاسی در اروپای غربی، در مقایسه با امریکای شمالی، به چپ نزدیک تر است. از این گذشته، شالوده های ایدئولوژیک حزب ها ممکن است متضمن ملی گرایی، منطقه گرایی، مذهب، قومیت، زبان، فرهنگ و غیره نیز باشند، و همین امر طبقه بندی ایدئولوژیک حزب ها را پیچیده می کند. می توان احزاب را از حیث نحوۀ سازمان بندی شان نیز طبقه بندی کرد؛ مثلاً، ممکن است درهای حزب به روی هر کس که با سیاست های حزب هم آوا و مایل به پرداخت حق عضویت اندکی است باز باشد یا شاید عضویت در حزب محدود و کنتر ل شده باشد. نیز ممکن است توزیع قدرت در درون حزب بسیار متمرکز یا پراکنده باشد، و اعضا صرفاً تصمیماتی را که رهبری می گیرد تأیید کنند یا بر تعیین خط مشی حزب تأثیری بسزا داشته باشند. همچنین، در نظام هایی که به حزب ها اجازۀ رقابت در انتخابات را می دهند می توان حزب ها را بسته به منبعی که در انتخابات از آن ها حمایت می کند، و می تواند بر پایۀ تفاوت های گوناگون اجتماعی ـ اقتصادی ازقبیل طبقه، مذهب، قومیت، و منطقه باشد، طبقه بندی کرد. جز آنچه گفته شد، می توان حزب ها را از لحاظ نوع نظام حزبی ای که در آن عمل می کنند طبقه بندی کرد. کارآمدترین طبقه بندی بر پایۀ میزان رقابتی بودن نظام حزبی استوار است. بر این اساس، حزب کمونیست اتحاد شوروی سابق تنها حزبی بود که در آن کشور قانونی شناخته می شد و هیچ گونه رقابت انتخاباتی آزاد میان نامزدهای حزب های رقیب در انتخابات وجود نداشت. چنین نظامی به نظام تک حزبی معروف است. در دیگر کشورها، حزب های سیاسی متعددی با هم در انتخابات رقابت می کنند اما از آن میان یک حزب پیوسته حکومت را در دست دارد، مانند حزب کنگره در هندوستان. به این نظام ها نظام دارای یک حزب مسلط می گویند. در کشورهایی مانند ایالات متحده رقابت انتخاباتی جدی فقط میان دو حزب اصلی جریان دارد که هر یک در دوره ای به قدرت می رسند، و از همین رو به این نظام ها نظام دوحزبی می گویند. اما کشورهای اروپای غربی دارای نظام های چندحزبیاند و در آن ها سه یا چند حزب در انتخابات با یکدیگر رقابت می کنند. بنابراین، نظام حزبی هر کشور نمایانگر شکاف های موجود در آن جامعه است. اهمیت اصلی حزب ها در این است که در بسیاری از کشورها، اگرچه نه در همۀ آن ها، حزب ها تشکیل حکومت می دهند و ممکن است حزب های دیگری که درپی به دست گرفتن مهار حکومت اند در برابرشان به مخالفت برخیزند. در برخی از موارد، حزب واحدی گاه با پیروزی در رقابت با دیگر احزاب، و گاه به شکل غیررقابتی، تشکیل حکومت می دهد. همچنین، ممکن است حکومت حاصل ائتلاف دو یا چند حزب باشد، که این حالت بیشتر در نظام های چندحزبی رواج دارد زیرا غالباً در این نظام ها هیچ حزبی اکثریت کرسی های پارلمان را به دست نمی آورد. اما اساسی ترین تمایز میان نظام هایی است که در آن ها حزب مبنای تشکیل دولت است، یعنی موجودیت دولت به موجودیت حزب بستگی دارد، و نظام هایی که در آن ها دولت مبنای حزب است، یعنی حزب فقط به عنوان نوعی ساز و کار پشتیبانی از دولت وجود دارد. در کشورهایی چون فرانسه و ایالات متحده حالت نخست وجود دارد، اما در کشورهایی که در آن ها قدرت عمدتاً در دست یک شخص متمرکز است حزب ها، اگر هم وجود داشته باشند، فقط برای پشتیبانی از رژیم موجود است. با این همه، حزب ها مهم ترین وسیلۀ برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات و سیاست های دولت ها به شمار می روند، و در این مقام نقش عامل بسیج سیاسی را دارند.

حزب (قرآن). حِزب (قرآن)
هر جزء قرآن به چهار قسمت تقسیم شده است که به هر یک از آن ها حزب گویند. از این رو قرآن در مجموع ۱۲۰ حزب دارد. تقسیم قرآن به ۳۰ جز، و ۱۲۰ حزب، همانند تقسیم هر حزب به ربع ها (و ربع ها به ۱۰ و ۵ آیه)، برای تسهیل قرائت و آموزش، و نیز خواندن آن ها در مجالس فاتحه خوانی سابقه ای کهن دارد. حتی برای آسان کردن آموزش قرآن، هر جزء مستقلاً نیز به چاپ رسیده است. در برخی کشورها، هر جزء به دو حزب تقسیم می شود و قرآن ۶۰ حزب دارد.

نقل قول ها

حزب در سیاست، سازمانی است که به دنبال تأثیرگذاری در حکومت است، این تأثیرگذاری معمولاً از طریق نامزد کردن کسانی با دیدگاه هایی همسو با حزب برای کسب مسئولیت ها و مناصب سیاسی صورت می پذیرد.
• «تنها راه رسیدن به حکمرانی عادلانه، توسعه همه جانبه و صلاح و رستگاری در مفهوم تحزب گرایی معنا می یابد.»• «حزب در حقیقت سخنگوی بخشی از طرز تفکر جامعه است.» -> محمدرضا خاتمی
• «ملّت در قالب حزب نمی گنجد.» -> محمود احمدی نژاد
• «حزب لازمهٔ یک جامعه و نظام مردم سالار است و مردم سالاری بدون حزب، ناقص و ابتر است و حزب سبب تقویت مردم سالاری و بسط و کارآمدی آن خواهد شد. این دو با هم هستند و نمی شود این ها را از یکدیگر جدا کرد.» ۲۶ فوریه ۲۰۱۷/ ۸ اسفند ۱۳۹۵ -> محمد خاتمی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حزب به معنای گروه است. از آن به مناسبت در باب های جهاد و سبق و رمایه نام برده اند.
حزب به معنای گروه، دسته و جمعیت است.

جدول کلمات

گروه

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن این است:
آنیک ( سنسکریت: آنیکَ )

پیروش
Peyrooshنحوه تلفظ
پی بمعنی زیربنا و نقطه ی شروع
پیرو بمعنی همراه یک مسلک وایده و هدف
رو بمعنی حرکت وجلورفتن بر پایه ی نقطه ی شروع.
ش بمعنی نماد فعالیت همه جانبه و چند جانبه و جنب و جوش

حزب ( party ) : [اصطلاح جامعه شناسی] سازمانی سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است و با داشتن تشکیلات منظم برنامه های سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای نیل به آرمانش از دیگراشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی می شود.
ماکس وبر می گوید:در جوامع امروزی تشکیل حزب جنبه مهمی از قدرت را تشکیل می دهد و می تواند مستقل از طبقه و پایگاه بر قشربندی اجتماعی تاثیر بگذارد.
حزب عبارت است از گروهی از افراد که به علت داشتن زمینه ها هدفها یا منافع مشترک با هم همکاری می کنند. ( ( گیدنز ) )
منبع https://rasekhoon. net


سازمان، گروهبندی

کاربرد واژه ی پارسی �سازمان� را از هر دو سویه ی آرش دربرگیرنده تر درونمایه و برونزد پارسی آن، سزاوارتر از کاربرد واژه ی از ریشه ی عربی �حزب� می دانم و آن را سپارش می کنم.

برگرفته از پی نوشت نوشتاری از ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اَمرداد ماه ۱۳۹۴ در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/08/blog - post_75. html

آمیخته واژه ی �گروهبندی� را بیش تر سازگار با آرش �فرقه� و یا �فراکسیون� می دانم و بکار برده ام؛ گرچه در برخی باره ها می توان آن را با اندک چشم پوشی بجای �حزب� نیز بکار گرفت

جاویدنام احمد کسروی واژه ی �باهَماد� را به جای حزب برساختند.

باهَماد

آمیخته واژه ی پیشنهادی دانشمند فرزانه: زنده یاد احمد کسروی که کاربری آن را یادآوری نموده ( نگاه کنید به �باهماد� ) ، شاید بهترین برابر واژه ی �حزب� باشد.


کلمات دیگر: