کلمه جو
صفحه اصلی

جر زدن

فارسی به انگلیسی

[game] to back out, to cheat

فارسی به عربی

احتیال
سرطان بحری

احتيال


مترادف و متضاد

cheat (فعل)
گول زدن، فریفتن، فریب دادن، خدعه کردن، جر زدن، مغبون کردن

crab (فعل)
جر زدن، خرچنگ کردن، باعی تحریک و عصبانیت شدن

nobble (فعل)
سرقت کردن، جر زدن، بطرف خود اوردن، طرفدار خود کردن، سو استفاده کردن، تقلب کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- جر دادن پاره کردن چیزی مانند کاغذ و پارچه که در حین پاره شدن صدا بکند. ۲- بهانه در آوردن از اجرای تعهد و قول خود سرباز زدن . ۳- دبه در آوردن در بازی . ۴- انکار کردن حق دیگری را.

فرهنگ معین

(جِ. زَ دَ ) [ ع . ] (مص ل . ) (عا. ) دبه درآوردن ، لجبازی کردن .

لغت نامه دهخدا

جر زدن. [ ج ِ زَ دَ ] ( مص مرکب )در تداول عامه دغا و دغل و در قمار، انکار قرارداد یا باخته خود در قمار، نکول پس از قبول ، انکار پس از قراردادی بین الاثنین. ( یادداشت مؤلف ) :
جر بزنی جرنزنی برده ای
خوب رخی هرچه کنی کرده ای.
ایرج میرزا.
رجوع به جر شود.

واژه نامه بختیاریکا

ناچ کالی


کلمات دیگر: