کلمه جو
صفحه اصلی

حق العمل


مترادف حق العمل : اجرت، کارمزد، حق الزحمه، دسترنج، کرایه، کمیسیون، مزد، حق السعی

برابر پارسی : کارمزد

فارسی به انگلیسی

application


commission, rake-off

فارسی به عربی

عمولة , غیمة , مفوضیة
( حقّ العمل ) أجْرٌ

عمولة , غيمة , مفوضية


مترادف و متضاد

commission (اسم)
انجام، ماموریت، حکم، هیئت، تصدی، فرمان، حق العمل، کمیسیون، حق کمیسیون

premium (اسم)
وثیقه، جایزه، انعام، حق العمل، حق بیمه، پاداش عمل، پاداش نیکو، صرف برات، حق صرافی

brokerage (اسم)
حق العمل، پول دلالی، مزد دلالی

اجرت، کارمزد، حق‌الزحمه، دسترنج، کرایه، کمیسیون، مزد، حق‌السعی


فرهنگ فارسی

مزدی که از بابت فروش کالایی بصاحب کالا پردازند. یا حق العمل کار . کسی که با گرفتن مطدی کالای بازرگانی را بفروش برساند . یا حق العمل کاری . شغل و عمل حق العمل کار .
کارمزد

لغت نامه دهخدا

حق العمل. [ ح َق ْ قُل ْ ع َ م َ ] ( ع اِ مرکب ) جعل. کارمزد. ( فرهنگستان ).

فرهنگ عمید

۱. مزد کار، کارمزد.
۲. پولی که معمولاً به صورت درصدی بابت فروش کالایی از صاحب کالا دریافت می کنند.


کلمات دیگر: