مترادف حریم : اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم، مکان مقدس، محدوده، حیطه، قلمرو، مرز، منطقه محافظت شده
برابر پارسی : پیرامون، گرداگرد، سرا، بارگاه
limits, frontage
harem, women's
اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم
مکان مقدس
محدوده، حیطه، قلمرو، مرز
منطقه محافظتشده
۱. اطراف، پیرامون، گرداگرد، حرم
۲. مکان مقدس
۳. محدوده، حیطه، قلمرو، مرز
۴. منطقه محافظتشده
محدودهای که در آن تعیین میشود کدام اطلاعات شخصی است و ممکن است به چه منظور در اختیار چه کسانی قرار گیرد
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) دژی از اعمال تعز به یمن .
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) وادی به دیار بنی نمیر و آبها دارد. (معجم البلدان ).
حریم . [ ح ُ رَ / ح َ ] (اِخ ) بطنی است از حضرموت .
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) ابن حرام . مستوفی آرد: بروز فتح مکه مسلمان شد و صدوبیست سال عمر یافت ، شصت سال در جاهلیت و شصت در اسلام . در سنه ٔ ثمانی و خمسین وفات کرد. وی برادرزاده ٔ خدیجه بود. (تاریخ گزیده ص 222).
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به حجاز که جنگ میان طائفه ٔ کنانه و خزاعة در آن رخ داد. (معجم البلدان ).
حریم . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جائیست به دیار بنی تغلب نزدیک ذی بهدا. (معجم البلدان ).
حریم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن سعدالعشیرة جعفی . و در تاج العروس گوید: حریم بن جعفی بن سعدالعشیرة برادر مرّان بن جعفی است . و این دو، دو بطن از عرب باشند.
حریم . [ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است به یمامة از بنی العنبر. (معجم البلدان ).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
فیضی دکنی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سنائی .
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 356).
اثیر اومانی .
خاقانی .
حریم . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن از... || بی بهره گردانیدن از... حرمان . حَرم . حِرمة.
حریم . [ ح ُرَ ] (اِخ ) ابن فاتک ، ازبنی اسد و راوی حدیث است ، و پدر ایمن بن حریم است که عبدالملک مروان او را مأمور قتل عبداﷲ زبیر کرد و او نپذیرفت . (تاریخ گزیده ص 222). رجوع به ایمن شود.
دو طرف رود – زمین اطراف نهر و رود که غیرقابل تصرف است