کلمه جو
صفحه اصلی

خرخر


مترادف خرخر : خرناس، خروپف، خرناسه

فارسی به انگلیسی

croak, snarl, snore, ruckle, snoring, purring, growl(ing), snarl(ing)

ruckle


snoring, purring, growl(ing), snarl(ing)


croak, snarl, snore


فارسی به عربی

جرعة الکحول

مترادف و متضاد

rattle (اسم)
سر و صدا، تق تق، خس خس، خر خر، جغجغه

sniff (اسم)
خر خر

snort (اسم)
خر خر، خرناس، خروپف، جرعه مشروب

خرناس، خروپف، خرناسه


فرهنگ فارسی

صدائی که درحالت خواب ازگلوی شخص خفته بیرون آید، خروپف، خراک وخراخروخره وخرنش وخرناس هم میگویند
( اسم ) آوای ناصاف گوشخراش مانند صدایی که از کشیدن قطعه ای سنگچوب یا آهن در روی زمین یا چیزی دیگر شنیده شود .
حکایت صوت کشیدن چیزی گران و سنگین بزمین چون تخته دراز و مانند آن .
( اسم ) آوازی که از گلوی فشرده یا در خواب از گلوی شخص خفته و بعضی حیوانات ( مانند گربه ) بر آید خراک .

فرهنگ معین

(خُ خُ ) (اِ. ) آوازی که از گلوی فشرده یا در خواب از گلوی شخص خفته و بعضی حیوانات برآید.

لغت نامه دهخدا

خرخر.[ خ َ خ َ ] ( مص ) دولای گردیدن و خم شدن. ( از برهان قاطع ). دوتوی شدن و خم گشتن. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( شرفنامه منیری ). || ( اِ ) طاق. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || پشته. || ایوان. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). || گنبد. || پشته ایوان. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) دولایی. || دوتایی و خمیدگی. || دوتا. ( ناظم الاطباء ). || ( ع اِ ) آواز آب و باد و عقاب. ( از منتهی الارب ).

خرخر. [ خ ِ خ ِ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت کشیدن چیزی سنگین بر زمین. ( یادداشت بخط مؤلف ). || آواز کشیده شدن نوک چیزی بر زمین. ( یادداشت بخط مؤلف ). || آواز شش چون بخلط انباشته باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ). || نام آواز گلوی خبه شده یا محتضر. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- امثال :
خرخر مرگ مادرزن از چه چه بلبل بهتر است . ( از امثال و حکم دهخدا ).

خرخر. [خ ِ خ ِ ] ( ع ص ، اِ ) ماده شتر بسیارشیر. || مرد خوش خوراک و خوش پوشاک و خوش فراش. ( منتهی الارب ).

خرخر. [ خ ُ خ ُ ] ( اِ صوت ) آواز نامطبوع که از گلوی خفته برآید. ( یادداشت بخط مؤلف ). خرنا. خرناسه. غطیط: افتخاخ ؛ خرخر کردن در خواب. فخ ؛ خرخر کردن نائم در خواب. فخیخ ؛ خرخر کردن در خواب. ( منتهی الارب ). || حکایت صوت خیشوم و بینی خفته. ( یادداشت بخط مؤلف ). || قسمی آواز گربه. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خرخر. [ خ ُرْ رُ خ ُ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت کشیدن چیزی گران و سنگین بزمین چون تخته دراز و مانند آن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خرخر. [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت کشیدن چیزی سنگین بر زمین . (یادداشت بخط مؤلف ). || آواز کشیده شدن نوک چیزی بر زمین . (یادداشت بخط مؤلف ). || آواز شش چون بخلط انباشته باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). || نام آواز گلوی خبه شده یا محتضر. (یادداشت بخط مؤلف ).
- امثال :
خرخر مرگ مادرزن از چه چه بلبل بهتر است . (از امثال و حکم دهخدا).


خرخر. [ خ ُ خ ُ ] (اِ صوت ) آواز نامطبوع که از گلوی خفته برآید. (یادداشت بخط مؤلف ). خرنا. خرناسه . غطیط: افتخاخ ؛ خرخر کردن در خواب . فخ ّ؛ خرخر کردن نائم در خواب . فخیخ ؛ خرخر کردن در خواب . (منتهی الارب ). || حکایت صوت خیشوم و بینی خفته . (یادداشت بخط مؤلف ). || قسمی آواز گربه . (یادداشت بخط مؤلف ).


خرخر. [ خ ُرْ رُ خ ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت کشیدن چیزی گران و سنگین بزمین چون تخته ٔ دراز و مانند آن . (یادداشت بخط مؤلف ).


خرخر. [خ ِ خ ِ ] (ع ص ، اِ) ماده شتر بسیارشیر. || مرد خوش خوراک و خوش پوشاک و خوش فراش . (منتهی الارب ).


خرخر.[ خ َ خ َ ] (مص ) دولای گردیدن و خم شدن . (از برهان قاطع). دوتوی شدن و خم گشتن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) طاق . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || پشته . || ایوان . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). || گنبد. || پشته ٔ ایوان . (ناظم الاطباء). || (ص ) دولایی . || دوتایی و خمیدگی . || دوتا. (ناظم الاطباء). || (ع اِ) آواز آب و باد و عقاب . (از منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

صدای ناصاف و گوش خراش، مثل صدایی که از کشیدن یک تکه سنگ آهن یا چوب بر روی چیز دیگر بلند شود.
صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید، خروپف، خرناسه.

صدای ناصاف و گوش‌خراش، مثل صدایی که از کشیدن یک تکه‌سنگ آهن یا چوب بر روی چیز دیگر بلند شود.


صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید؛ خروپف؛ خرناسه.


گویش مازنی

/Khor Khor/ لولو که موجودی خیالی جهت ترساندن کودکان است & جاده ی شوسه
/Kher Kher/ خرناس

لولو که موجودی خیالی جهت ترساندن کودکان است


جاده ی شوسه


پیشنهاد کاربران

خرناس

صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف یا خُرخُر یا خرناس و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن ( خرخر کردن ) یا خرناس کشیدن می گویند.
بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَردِه و خور خور کردنش.

خرخر کامیون ( صدای موتور کامیون )


کلمات دیگر: