مترادف جداگانه : جدا، جداجدا، سوا، علی حده
جداگانه
مترادف جداگانه : جدا، جداجدا، سوا، علی حده
فارسی به انگلیسی
separate(ly)
distinct, individual, individually, particular, separate, several, severally, single
فارسی به عربی
تعلیق جانبی , مطهر , منفصل
مترادف و متضاد
جدا، جداگانه، اختصاصی، منفصل، مجزا، علیحده
ضد عفونی، گندزدا، تمیز و پاکیزه، پلشت بر، جداگانه، ضد عفونی برای عمل جراحی
جداگانه، بکنار، گذشته از، بیک طرف، در خلوت
جدا، جداجدا، سوا، علیحده
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- منفرد تنها. ۲- قطعه قطعه پاره پاره علی حده .
فرهنگ معین
(جُ نِ ) (ص مر. ) ۱ - تنها. ۲ - قطعه قطعه .
لغت نامه دهخدا
جداگانه. [ ج ُ ن َ / ن ِ ] ( ق مرکب ) علیحده. ( ناظم الاطباء ). منفرد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تنها. ( ناظم الاطباء ). || مستقل. مجزا : [ قمر دلالت کند بر ]... دندانهاش جداگانه و اندر سرش کژی. ( التفهیم ). جداگانه آنچه از خوارزم آورده بود نیز بفرستاد. ( تاریخ بیهقی ص 381 ). یاد کنم جداگانه در این تصنیف این حال ها را بابی. ( تاریخ بیهقی ص 403 ).و بعض مردمان گل جداگانه بدست بمالند نیک. و شکر جلاب کنند تا بقوام انگبین آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
جداگانه از بهر سالارشان
بسی نقد بنهاد در بارشان.
ز بنیاد تا سر بگوهر غریق.
جداگانه زمین و آسمانیست.
خوشتر از رنگ صد صنم خانه.
مخصوص جداگانه چون قطره بارانها.
جداگانه از بهر سالارشان
بسی نقد بنهاد در بارشان.
نظامی.
رواقی جداگانه دید از عقیق ز بنیاد تا سر بگوهر غریق.
نظامی.
شنیدستم که هر کوکب جهانیست جداگانه زمین و آسمانیست.
نظامی.
رنگ هر گنبدی جداگانه خوشتر از رنگ صد صنم خانه.
نظامی.
ای بحر کرم باشد راهی بتو هر دل رامخصوص جداگانه چون قطره بارانها.
تأثیر ( ازآنندراج ).
|| قطعه قطعه. پاره پاره. متفرقانه. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
۱. علی حده، تنها.
۲. (قید ) به طور انفرادی، تنهایی.
۲. (قید ) به طور انفرادی، تنهایی.
واژه نامه بختیاریکا
سوا کار
جدول کلمات
علی حده
پیشنهاد کاربران
بجای واژه ی از ریشه عربی «متفاوت» می توان از واژه ی «جداگانه» سود جست؛ نمونه:
این ها جُستارهایی جداگانه اند.
بجای «تفاوت» نیز می توان آمیخته واژه ی «جداگانگی» بکار برد؛ نمونه:
پرداختن به این جداگانگی تاریخی، جُستار این یادداشت نیست.
بهزاد انصاری ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴
این ها جُستارهایی جداگانه اند.
بجای «تفاوت» نیز می توان آمیخته واژه ی «جداگانگی» بکار برد؛ نمونه:
پرداختن به این جداگانگی تاریخی، جُستار این یادداشت نیست.
بهزاد انصاری ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴
متفاوت . . . . . .
بهتره برای جداگانه Individually استفاده بشه.
separately برای موارد بصورت مجزا.
separately برای موارد بصورت مجزا.
کلمات دیگر: