مترادف تجهیزات : اسباب، سازوبرگ، عدت، لوازم، یراق، اسلحه
برابر پارسی : ساز و برگ، آگاهی ها، آمادگی ها
equipment, fitment, habiliments, materiel, matériel, paraphernalia, rig, store, supplies
mobilizations, equipment
۱. اسباب، سازوبرگ، عدت، لوازم، یراق
۲. اسلحه
اسباب، سازوبرگ، عدت، لوازم، یراق
اسلحه
مجموعۀ وسایل و امکاناتی که در یک فرایند به کار رود متـ . افزارگان 2
سازوکار، وسایل، ماشین آلات.
آمادگی ها، آگاهی ها، ساز و برگ