کلمه جو
صفحه اصلی

حشر و نشر


مترادف حشر و نشر : نشست وبرخاست، معاشرت

فارسی به انگلیسی

fraternization

فارسی به عربی

مجتمع

فرهنگ فارسی

روز قیامت

لغت نامه دهخدا

حشر و نشر. [ ح َ رُ ن َ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) حشر روز قیامت :
که چون رستی از حشر و نشر و سؤال.
سعدی.

پیشنهاد کاربران

نشست و برخاست


مراوده، معاشرت، رفت و آمد

رفتن در اجتماع، مراوده با جمع
حشر=کلمه ای عربی و بمعنای جمع کردن و فشرده کردن و ضمنا بمعنای اجتماع گروهی از مردم است
و چون "نشر" هم متضاد حشر است و ضمنا بر وزن حشر هم هست و در بکارگیری این دو، واج آرایی و جناس ظاهری پدید می اید و زیبا میشود اصطلاح حشرونشر نیز پدید امد

به زبان علمی عصر جدید می توان حشر را معادل با انقباض مجدد کیهان و تجمع و تراکم کلیه محتوای کیهان را در مرکز و تبدیل آن به دمای محض دانست و نشر را مترادف با انبساط مجدد محتوای کیهان و آفرینش مجدد کلیه موجودات زنده و غیر زنده را از آن خمیر مایه داغ و همگن دانست. و هر قیامت را مترادف با وقوع یک مه بانگ دانست. با این تفاوت که بعد از وقوع هر مه بانگی، کلیه موجودات مرده از قبر برانگیخته نمی شوند بلکه هرکدام در زمان و مکان خاص و ویژه خویش در پهنه کیهان از نو متولد خواهند گردیدد و حیات های خودرا دوباره در سطحی دیگر و با کیفتی متفاوت از حیات قبلی آغاز خواهند کرد. روند باز و بسته شدن و یا انقباض و انبساط محتوای کیهان آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد که انسان در پایان سفر خلقت به حالت اولیه کمال ملکوتی رجعت نماید و یا باز گردد و حیات محض و بی نقص اولیه را دوباره آغاز نماید. در آن حالت انسان می تواند در سراسر کیهان نشر یابد و کلیه مناطق کیهان محض را مورد بازدید و زیارت و مشاهده قرار دهد، بدون اینکه به موشک و صفینه نیازی داشته باشد و بدون اینکه در طی سفر کوچکترین صدمه ای بر او وارد گردد. مثل پرندگان مهاجر هم میتواند بطور انفرادی و هم فوجی پرواز های کیهانی را انجام دهد. در طول سفر نیازی هم به مبایل یا گوشی نخواهد داشد، زیرا در فواصل بسیار دور دست قادر خواهد بود که هر موضعی را که بخواهد و اراده کند، آنرا هم ببیند و هم بشنود و به بوید و بچشد و لمس کند. از اینکه بعضی اندیشمندان می گویند که انسان یک موجود الهی ست ، حقیقت دارد. انسان استعداد خدایی را در وجود خود دارد و این استعداد و قوه در پایان سفر خلقت بطور کلی شکوفا می شود و به فعلیت محض تبدیل می گردد. هر فرد انسانی در آن حیات ملکوتی غائی و نهائی کلیه گذشتگان و آیندگان خودرا ملاقات خواهد کرد و با جمیع آنها با یک زبان واحد و روشن گفتگو خواهد نمود و همه را خواهد شناخت ، همانطوریکه در آن حالت هم خودرا و هم خداوند را بطور کامل باز خواهد شناخت. یک چیز دیگه ای هم در آن حیات محض ملکوتی اتفاق خواهد افتاد که در طول تاریخ تاکنون، حقیقت آن به ذهن انسان خطور نکرده است و آن اینکه خداوند متعال قبل از آغاز سَفَر خلقت و آفرینش هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضویی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی در یک سن معتدل و برابر آفریده است و هرکدام را در سطح کمال زیبایی و خوبی و دانش و قدرت و لطف و محبت و عدل و اخلاق و عشق و رحمت و صبر، دقیقا به سان خویش. در طول نیم سفر های نزولی و صعودی که هرکدام دارای هفت منزلگاه یا هفت وادی و یا هفت شهر عشق می باشند، شش عضو از آن خانواده های خودی ده عضویی، همیشه بصورت زوجی : یک بار غیر همجنس ( یک مرد و یک زن خودی ) و دوبار هم جنس ( دو مرد و یا دو زن خودی ) و چهار عضو دیگر : دو مرد و دو زن بطور انفرادی : دوبار با بدن روحی و دوبار با بدن مادی پشت سر هم و هرکدام به نوبت خاص و ویژه خویش به ظهور خواهند رسید و حیات های موقت شهودی - دنیوی خودرا تجربه خواهند نمود. چهار عضو انفرادی در طول سفر زوجیت با غیر و عشق به غیر را تجربه خواهند کرد و شش عضو دیگر همیشه زوجیت با خود و عشق به خویشتن را حفظ خواهند نمود. این خبر، تازه ترین پیام و مژده شاد به انسان است که از علم و عالَم غیب به گوش دل و باطن یک انسان رسیده است، و آن فرد امیداور است که کلیه انسان ها با شنیدن آن لذت ببرند و از کار و بار خداوند بیشتر از سابق شگفت زده شوند و حیرت و هیجان فهم و عقل و احساسات و افکار و خیالات و اوهامات آنان بطور مثبت افزایش یابد و اطمینان و اعتماد و امید آنان به خداوند متعال بیشتر گردد. البته بدون نیایش و ستایش و عبادت و طاعت و بندگی و اجرای واجبات دینی - مذهبی. زیرا اعمال نیک و بد دنیوی در سرنوشت و تقدیر و سعادت غائی و نهائی انسان هیچ گونه تاثیر مثبت و منفی نخواهند داشت. بازگشت و رجعت دینی به سوی خداوند در اصل و ریشه به معنای شناخت مجدد خداوند می باشد و آنهم نه در جای دیگری بلکه در همین جا. ما انسان ها در طول شبانه روز و در طول عمر با حواس پنجگانه خود ، خداوند را در قالب جزئیات بطور دائم دریافت می کنیم، اما از آنجاییکه ذهن ما محدود می باشد، نمیتوانیم کل خداوند را یک باره دریافت کنیم، لذا فهم و عقل ناپخته به ما تلقین می کنند که خداوند غیب است. خداوند هیچگاه غیب نبوده و نیست. اما واقعیت عینی بخش وسیعی از وجود خداوند را در بر و باطن خویش دارد که با حواس پنجگانه غیر قابل دریافت می باشند. آن بخش وسیع تنها بصورت الگو های ثابت و قوه ها و امکانات بالقوه و محض در خمیر مایه واقعیت عینی وجود دارند و هرکدام در زمان و مکان خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند و به فعلیت در می آیند و به واقعیت عینی تبدیل می شوند و آنهم نه بطور معجزه آسا بلکه در چهار چوب قوانین طبیعت و زنجیره علت و معلول مادی و روحی. دعا تنها نقش تسکین دهنده را بازی میکند و نباید از عمل دعا انتظار معجزه داشته باشیم. در پایان این کلام کودکانه، تنها دعای من :
خداوندا خواست های جزئی و ناچیز انفرادی و اجتماعی ما انسان ها را از همین امروز و در اعصار آینده با خواست کلی خویش همسو و هماهنگ فرما. آمین


کلمات دیگر: